خبرگزاری مهر- گروه هنر: فیلم «نقطه کور» به کارگردانی و تهیهکنندگی مهدی گلستانه از آثار حاضر در بخش سودای سیمرغ سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر است.
در این فیلم داستان زوجی مطرح میشود که مرد به همسرش مشکوک است و صحبتهای پسر کوچکشان به این شک دامن میزند و همین مساله اتفاقاتی را بین این دو نفر رقم میزند که البته دیگر اعضای خانواده نیز به نوعی با این ماجرا درگیر میشوند.
به بهانه حضور این فیلم در جشنواره فیلم فجر و اکران آن امروز ۱۲ بهمن در ساعت ۲۱ در برج میلاد گفتگویی با مهدی گلستانه داشتهایم که وی درباره روند انتخاب این فیلمنامه و ساخت آن، انتخاب بازیگران، فضای فیلمنامه و کارگردانی و ... صحبت کرد.
با ما در بخش نخست این گفتگو همراه میشوید:
*چون درباره فیلم شما کمتر حرف زده شده به نظرم خوب است بحث را از اینجا شروع کنیم که ایده فیلمنامه از کجا آمد و این سوژه از کی دغدغه شما بود و چگونه ساخته و پرداخته شد.
- از فروردین ۹۳ در چارت کاریام قرار دادم که فیلمی تولید کنم که تهیه کننده آن خودم باشم. این به معنای این نبود که نگرانی و دغدغه ای نسبت به داشتن تهیه کننده دیگری داشتم بلکه کلا در برنامه کاری ام بود که از یک جایی به بعد دیگر خودم برای خودم آستین بالا بزنم.
در همان زمان با یک تیم نویسندگان روی فیلمنامهای سه اپیزودی به نام «وقایع نگرانی یک تشویش» کار میکردیم که برای آن درخواست پروانه ساخت دادم و نشد و همچنان به آن تعلق خاطر دارم. روندی که آن فیلمنامه طی کرد این بود که تا شهریور ماه جلسات شورای پروانه ساخت یکی در میان و سخت تشکیل می شد یا فیلم های اول وقت شورا را می گرفتند و تا شهریور ماه تکلیف ما مشخص نبود که بالاخره پروانه ساخت می گیریم یا نه. این فرصت ۶ ماهه فرصت خیلی خوبی برای قوام دادن فیلمنامه بود و ما حسابی روی آن فیلمنامه کار کردیم و امیدوار بودیم، تا اینکه در شهریور ماه اعلام شد امکان کار روی این فیلمنامه نیست.
در آن مقطع احساس کردم شاید با تهیه کنندگی من مشکل دارند و به این دلیل فیلمنامه را رد کردهاند ولی بعدا متوجه شدم اصلاحاتی مدنظر دارند که برای اعمال آنها باید زیرساختی فیلمنامه را تغییر بدهیم. اینگونه شد که آن فیلمنامه را با همه احترامی که برایش قائل بودم در گنجه گذاشته و به دنبال فیلمنامه جدید گشتم. یک سری دوستان فیلمنامه نویس داشتم که با آنها تماس گرفتم. تعدادی از آنها فیلمنامهای نداشتند و یک سری هم در ژانر دلخواه من اثری نداشتند تا اینکه رسیدم به دوست خوبم احسان بیگلری. میدانستم احسان بیشتر درگیر فیلمنامهنویسی شده تا دستیاری کارگردان و می دانستم جزو فیلم اولی هایی است که پروانه ساخت گرفته است. به این امید با او تماس گرفتم که فیلمنامه هایی از دیگران خوانده باشد و چون ذائقه مرا می داند پیشنهادی بدهد ولی احسان گفت خودم دو فیلمنامه دارم که میتوانم آنها را به شما بدهم.
با پیشنهادهای احسان بیگلری ۱۹ فیلمنامه در ظرف یک ماه به دستم رسید و خواندم، ولی فیلمنامه «نقطه کور» بیگلری که آن موقع نامش «۲۳ روز» بود خیلی ذهن مرا به خود مشغول کرد و بعد از عقد قرارداد با او سراغ پراونه ساخت رفتیم و ۱۲ آذرماه ۹۳ پروانه ساخت این اثر صادر شد. از شهریور تا آذر ماه فرصت خوبی بود که فیلمنامه اولیه احسان را به یک فیلمنامه پخته تر تبدیل کنیم. ما هم در مقطعی پروانه ساخت گرفته بودیم که نزدیک جشنواره فیلم فجر بود و سرمایه گذار تمایلی نداشت یک سال تا جشنواره بعدی صبر کند و ترجیح می داد پولش کمتر بخوابد و این فرصتی شد تا ما باز هم درگیر بازنویسی شویم. در نهایت از اردیبهشت ۹۴ پیشتولید را شروع کردیم و بدون دغدغه و طبق برنامه ۱۱ مرداد کار را کلید زدیم.
* فیلمنامه «۲۳ روز» که جلب توجهتان را کرد شباهت هایی به «وقایعنگاری یک تشویش» داشت؟
- صرفا از لحاظ ژانر به هم نزدیک بودند. هر دو درام اجتماعی بودند ولی از لحاظ داستان اصلا شبیه هم نبودند.
* تا همین چند وقت پیش فیلم را با نام «۲۳ روز» می شناختیم. چطور شد نامش تغییر کرد؟
- از ابتدا نام این فیلم «نقطه کور» بود ولی وقتی برای ثبت فیلمنامه به خانه سینما رفتیم معلوم شد که تعدادی فیلمنامه به همین نام ثبت شده که هیچ کدام هم به مرحله تولید نرسیده بودند. ما با توافق احسان بیگلری درخواست پروانه ساخت با نام «دیازپام ۱۰» دادیم زیرا ما با این قرص در فیلم سر و کار داریم. نام «دیازپام ۱۰» پذیرفته نشد ولی پروانه ساخت صادر شد مشروط بر اینکه ما سریعا یک نام اعلام کنیم تا پروانه بدون نام نماند. از آنجا که شخصیت اصلی فیلم ما ۲۳ روز روی سکو و ۷ روز پیش خانواده اش است اولین اسمی که به ذهنمان رسید «۲۳ روز» بود. همان موقع من از آقای فرجی خواستم این اجازه را بدهند که به دلیل اینکه ما خیلی سریع نام معرفی کردیم برای گرفتن پروانه نمایش بتوانیم اسم دیگری اعلام کنیم، ایشان هم لطف کرد و پذیرفت. وقتی کار فیلم ما تمام شد از آنجا که هیچ کدام از آن فیلمنامه هایی که به نام «نقطه کور» درخواست پروانه ساخت داده بوند به جایی نرسیده بودند ما همان اسم «نقطه کور» را گذاشتیم.
* حالا از این نام راضی هستید؟
- به نظرم نسبت به دیگر نامهایی که در ذهن ما بود خیلی به فضای فیلم نزدیکتر است ضمن اینکه یک ایهامی در آن وجود دارد که من دوستش دارم.
* شما خودتان نقطه کور را چگونه در داستان تعریف می کنید؟
- از لحاظ علمی اگر بخواهیم این نقطه کور را تعریف کنیم به جایی گفته می شود که قرنیه چشم قدرت تشخیص نور را ندارد. به نظرم خسرو داستان ما در زندگی اش به جایی رسیده که دیگر قدرت تشخیص ندارد که کجا درست تصمیم می گیرد یا غلط. همچنین در بخش اجرایی زیر آب متوجه شدیم آنجا اصطلاحی در غواصی وجود دارد که وقتی غواص احساس کند دیگر توانش تمام شده و نمی تواند زیر آب بماند و نیاز دارد سریعتر ایستگاه بگیرد می گوید نقطه کور شده ام و ما از این هم در داستان استفاده کردیم. اساسا خسرو فیلم ما چه در کارش چه در زندگی اش دچار نقطه کور شده است.
*چقدر از این فیلمی که می بینیم حاصل فیلمنامه اولیه آقای بیگلری است و چقدر محصول بازنویسیها؟
- آنچه الان میبینید فقط زیرساختهایش با فیلمنامه احسان بیگلری یکی است و حتی کلیت ماجرا دستخوش تغییرات زیادی شده است. از جایی که احسان درگیر ساخت فیلم «برادرم خسرو» شد ما با هماهنگی او با آقای امیر بوالی برای بازنویسی وارد مذاکره شدیم. فکر می کنم فیلمنامه تا مرحله دورخوانی در ۸ ورژن بازنویسی شد و آخرین ورژنی که خود من دست به قلم شدم در جلسات دورخوانی اتفاق افتاد.
در زمان دورخوانی وقی فیلمنامه را می خواندیم می دیدیم آن چیزی که روی کاغذ آمده در اجرا جواب نمی دهد به همین دلیل تغییرات را همانجا اعمال می کردیم، البته کلا و در همه کارهای من آخرین اتفاق سر صحنه می افتد و حتما باید در عالم اجرا بفهمم چه میشود.
* ولی این تم اصلی؛ مردی با شک و تردیدهایش و زنی که مورد شک قرار گرفته و کودکی که دچار یک اختلال خاص است از اول در فیلمنامه بود.
- بله بود.
* آقای گلستانه! فکر می کنم با اینکه شروع فیلم از زیر آب و نشان دادن یک غواص خوب است ولی با این حال شروع فیلم کند است. فکر نمی کنید مخاطب نیاز دارد همان اول با فیلم درگیر شود.
- درباره این جنس فیلم نه، با نظر شما موافق نیستم. ما نیاز داشتیم با یک ۷ - ۸ دقیقه آرام فیلم را شروع کرده و بعد ۷۰ دقیقه پر از تنش و درگیری داشته باشیم و باز ۷- ۸ دقیقه آرام برای پایان که البته آرامش اول و پایان فیلم زمین تا آسمان با هم متفاوت است.
اساسا دوست نداشتم مخاطب از همان ابتدا بیش از این با تنش داستان درگیر شود چون معتقدم مظلومیتی که ناهید دچارش شده بیشتر به کار ما می آید تا استکباری که خسرو در خانه پیاده می کند. به همین دلیل نیاز داشتیم مدت زمان بیشتری روی ناهید تمرکز کنیم، شرایطش را توضیح دهیم و پله پله برسیم به تنش اصلی داستان. این استدلال شخصی من است.
* پس فکر میکنید در شروع داستان نقش ناهید اصلیتر از خسرو است.
- در شروع داستان بله. باید اول ناهید را معرفی می کردیم و بعد سراغ خسرو می رفتیم. ولی داستان، داستان خسرو است.
* سینمای ما از فقر بازیگر حرفهای آنهم در سنهای مختلف رنج می برد. داستان شما هم بازیگرانی میطلبید که قبلا در چنین نقشهایی بازی نکرده باشند ضمن اینکه قبلا مقابل هم بازی نکرده باشند. چطور به انتخاب آقای محمدرضا فروتن رسیدید؟ با توجه به اینکه ایشان قبلا در نقش های اینچنینی بازی کرده است.
- درباره نکتهای که گفتید سینما از فقر بازیگر رنج می برد هیچ حرف و حدیثی وجود ندارد.
و اما در پاسخ به پرسشتان باید بگویم دو عنصر در انتخاب کل بازیگران برای من خیلی اهمیت داشت؛ اول اینکه سراغ بازیگرانی برویم که دارای انگیزه هستند. یعنی اولویتم این نبود که بازیگر حتما شبیه کاراکتر فیلمنامه باشد بلکه این مهم بود که بازیگری باشد که کفش آهنی بپوشد و خود را برای یک کار سخت آماده کند. با چنین تفکری بخش عمده ای از بازیگران که دنبال تکرار موقعیت های قبلی شان هستند، نگران پولشان هستند و میگویند دورخوانی دیگر چیست، این حرف ها کدام است مگر می خواهیم تئاتر کار کنیم، از انتخاب های ما حذف شدند.
* پس انتخابهای دیگر داشتید؟
- نه، اصلا به این تیپ افراد فکر نکردیم و گفتیم با اینها دچار چالش می شویم. البته رسانهها خبرهایی رفتند و از یکسری آدم هایی که با ما قرارداد بسته و بعد از کار بیرون رفته اند نام بردند که من همینجا همه این حرف ها را تکذیب می کنم. فقط یک نفر آنهم خانم الهام حمیدی با ما قرارداد داشتند که چون کلید خوردن فیلم ما یک ماه به تاخیر افتاد و ایشان هم مسافرتی برایشان پیش آمد شخصا انصراف دادند و همچنان دوستی و همکاری ما پابرجاست و پیگیر فیلم هستند. با جستجو در خبرها می بینیم گویا نصف سینمای ایران می خواستند در فیلم ما بازی کنند و من نمی دانم این حرفها از کجا به وجود آمد.
* برگردیم به سوال قبلی.
- در گام دوم با گروه کارگردانی به لیستی که در آن چند گروه بازیگر وجود داشت، رسیدیم. شما فیلم ما را دیده اید و می دانید که نمیشد از انتها به ابتدا کست را چید. باید اول خسرو انتخاب می شد و سپس در کنار او دیگر بازیگران قرار می گرفتند. عنصر دیگری که از اول لحاظ کردیم و از بچه ها هم خواهش کردیم بر اساس آن پیشنهاد بدهند، زوج های غیر تکراری بود. یعنی مشخصا وقتی رسیدیم به آقای فروتن دیگر سراغ کسانی نرفتیم که پیش از این مقابل وی بازی کرده اند. دنبال زوج جدید بودیم. خوشبختانه وقتی آقای فروتن قرارداد را بست دیگر قراردادها هم سریع بسته شد. با خانم هانیه توسلی هم از قبل وارد مذاکره شده بودیم. آخرین بازیگر هم خاطره اسدی بود که به جمعمان اضافه شد.
روی بازیگران بزرگسال به گزینه دو در خیلی از نقش ها نرسیدیم و روی همان گزینه های اولمان به نتیجه رسدیم.
راستش را بخواهید آنقدر که انتخاب بازیگران بچه طول کشید انتخاب بازیگران بزرگسال وقت نگرفت. نقش بچهها در فیلم ما مهم است و صرفا آکسسوار صحنه نیستند به همین دلیل برای انتخابها باید وقت میگذاشتیم.
* البته سوال من هنوز درباره دلیل انتخاب آقای فروتن است. فارغ از اینکه خوب بازی کردند یا نکردند ولی این تیپ نقش ها برای آقای فروتن تکراری است.
- عرض کردم بیشتر از هر چیزی این که بازیگری انگیزه داشته باشد برای من مهم بود تا اینکه قبلا شبیه این نقش را بازی کرده است.
* این کافی نیست.
- برای من به عنوان کسی که هم در زمین تهیهکنندگی هم کارگردانی توپ می زدم خیلی مهم بود. ما می دانستیم وارد یک کار سخت می شویم، میدانستیم قرار نیست رج بزنیم و هیچ نوع هماهنگی را با هیچ بازیگری داشته باشیم و همچنین قرار بود هیچ کدام از بازیگران در مقطع ۳۴ روزه کار ما جای دیگری نروند و همینطور هم شد و غیر از محسن کیایی که از قبل می دانستیم در مقطعی باید سراغ تئاتر برود دیگر بازیگران فقط در این فاصله زمانی در کار ما حضور داشتند.
توانایی های فروتن برای ایفای این نقش از هر چیزی برای من مهم تر بود تا اینکه بخواهم ریسک کنم و فردی را بیاورم تا آخر هم در نیاید و بگوییم چرا از اول سراغ فروتن نرفتیم. راستش را بخواهید برای این نقش به هیچ گزینهای جز ایشان نرسیدیم.
* درباره بازیگران کودک صحبت کردید که اتفاقا از نقاط قوت فیلم شما هستند به ویژه بازیگر نقش «شایان» که خوب هم از پس اجرای نقشش برآمده است. انتخاب آنها چگونه بود؟
- در مورد بازیگران کودک اولین شرط این بود که از بچه هایی استفاده کنیم که کمتر در جاهای دیگر استفاده شدهاند و سراغ کسانی نرفتیم که در سریالها و فیلم ها زیاد دیده شده اند. دوست نداشتم بچه هایی در فیلمم باشند که قبلا فضای جلوی دوربین را تجربه کردهاند.
برای انتخاب بچههای فیلم از هیچ پیشنهادی رو برنگرداندیم و هر کسی گفت یک بچه میشناسم گفتیم بگو بیاید. برای نقش شایان بیش از ۳۰۰ بچه دیدم و حتی روزهای متوالی از همکلاسی های دخترم در مهدکودک تست گرفتم. تمام بچههای اقوام و محله و محل کار را مدنظر قرار دادم. حتی با بچههایی که خودشان هم تمایلی نداشتند بازی کنند و والدین به زور آنها را می آوردند رو به رو شدیم و در نهایت به یک جمع ۹ نفره از پسربچهها برای نقش شایان رسیدیم و کم کم به تیم سه نفره رسیدیم و در نهایت یونا تدین انتخاب شد که یکی از نقاط قوت فیلم است.
برای انتخاب بازیگران دختربچه هم همین روند را داشتیم ولی نه به این سنگینی زیرا دختربچههای علاقمند به بازیگری یا خانواده هایی که علاقمند بودند دخترشان بازیگر شوند بیشتر بودند.
انتخاب دوقلوها برای ما خیلی سخت شده بود. یک انجمن وجود دارد به نام انجمن دوقلوها که شرایط عجیب و غریبی برای معرفی بازیگر دارد که من زیر بار آن شرایط نرفتم و به همین دلیل انتخاب دوقلوها برای ما چالش شده بود. در همان مقطع فیلم «در دنیای تو ساعت چند است؟» اکران بود که من این فیلم را دیدم و متوجه شدم دوقلوهای این فیلم همان چیزی است که میخواهم. از دوستان آن پروژه پیگیری کردم و متوجه شدم این بچهها در رشت زندگی میکنند. با آنها ارتباط گرفتیم و خواهش کردیم که بیایند برای تست که آمدند و دیدیم همانهایی هستند که ما می خواهیم.
* البته خوب هم از بچهها بازی گرفته بودید. آنها را در موقعیت گذاشتید یا برایشان درباره نقشها توضیح داده بودید؟
- آنها را در موقعیت قرار دادیم. نمی توانم بگویم این روش بازی گرفتن را من ابداع کردم ولی واقعا هم نمی دانم از چه کسی تقلید کردم، فقط شنیده بودم که این سبک وجود دارد. بچه ها و خانواده هایشان هنوز هم در جریان داستان فیلم ما نیستند و نمی دانند چرا یک جا آقای فروتن عصبی است یا یک جا بچه را بغل می کند و ... آنها هم پا به پای مخاطب قرار است فیلم را ببینند و متوجه بشوند داستان چه بوه است. از آنجا که فیلم را رج هم نزده بودیم و به ترتیب جلو می رفتیم و تمرین می کردیم، هنگام ضبط ابتدا میزانسن ها را می چیدیم و با بازیگر و دوربین همه مقدمات را هماهنگ میکردیم و در آخرین لحظه بچه ها را سر جایشان قرار می دادیم. اینها در مواجهه با اتفاقی که می دیدند یک بهت زدگی داشتند که ما دنبالش بودیم و خیلی به کارمان می آمد. حتی یک موقع هایی یک چیزهایی میگفتند که به کار ما می آمد یا نمی آمد. بکارت صحنه تا همین لحظه برای اینها وجود دارد و در جریان کلیت داستان نیستند.
بیشتر از همه باید از آقای فروتن و خانم توسلی تشکر کنم که فوق العاده نقش پدر و مادری را با بچه های اصلی خوب ایفا کردند. ما بچه ها را به جلسات دورخوانی میآوردیم تا خودشان با هم بازی کنند و یخ شان باز شود. این ۶ بچه ساعت ها بازی می کردند و بعد خانم فراهانی، توسلی، فروتن، کیایی هر کدام بچههای خودشان را می بردند و با آنها بازی می کردند. رابطه پدر و مادری و فرزندی در مدت دورخوانی درآمد ولی باز هم تاکید می کنم بچه ها اصلا از فیلمنامه چیزی نمی دانستند.
* پس به آنها اجازه ندادید بازی کنند.
- اصلا اجازه ندادیم. فقط زندگی کردند. اگر شایان ما بهت زده به موقعیتی نگاه می کند در اصل یونا تدین بهت زده به آنجا نگاه می کند. اگر شیمای ما ترسیده نیوشای جهانی است که ترسیده و اصلا فضا را به این سمت نبردیم که بچه ها نقش بازی کنند.
* ممنون از توضیحات شما. کمی هم درباره اتمسفر داستان حرف بزنیم و بعد کارگردانی. آن چیزی که بعد از دیدن «نقطه کور» به ذهن متبادر می شود این است که داستان خیلی فضای آن بکر و اوریجینال نیست و کارگردانی آن بهتر است.
- فیلمنامه اوریجینال اگر پیدا کردید خوشحال می شم به من معرفی کنید.
از همان روز اولی که کدگذاری می کردم چه فیلمی باید بسازم به «وقابع نگاری» و بعد به «۲۳ روز» رسیدم و کدگذاری من این بود که باید یک موضوع مبتلابه جامعه را مدنظر قرار دهم و به هیچ وجه سمت این که یک سوژه عجیب و غریب انتخاب کنم نرفتم. وقتی برای تحقیقات میدانی «وقایع نگاری» با حمید بهروزی به دادگاه خانواده میرفتیم به آماری خیلی دردناک رسیدیم. در اردیبهشت ۹۳ اعلام کردند در هر ساعت اداری ۱۳ طلاق ثبت می شود و همین امر باعث شد ما احساس کنیم به عنوان کسی که کار فرهنگی می کند باید تلنگری به این موضوع بزنیم و یادآوری کنیم اوضاع خراب است. دکتر یداللهی که مشاور ما است می گفت پیش داوری و اعتماد غلط مبنای خیلی از مشکلات خانواده است و هرطور هم ثابت می شود که اشتباه کردیم ولی باز هم نمی پذیریم. برای این اتفاق باید سراغ چیزی می رفتیم که آدم ها مثالش را دور و بر خود داشته باشند. به همین دلیل خیلی به اوریجینال بودن فیلمنامه تاکید نداشتم.
* دغدغه اجتماعی برایتان مهم تر بود.
- بله درست است. این مساله اجتماعی برایم مهم تر بود.
* این بیماری که پسربچه داستان بدان مبتلا است برای مخاطب جدید و کنجکاوی برانگیز است چرا بیشتر به آن نپرداختید؟
- اگر میخواستیم به آن سمت برویم و داستان را از آن زاویه روایت کنیم به نظرم خیلی شبیه اخبار علمی می شدیم و به همین دلیل به دنبال رو کردن مستندات پزشکی و اینکه بیماری چیست نبودیم. به نظرم با این فیلم مخاطب خودش نسبت به موضوع کنجکاو میشود. ما مسیر را برعکس رفتیم.
ادامه دارد...