*** هیچکس از روی شکم سیری سراغ دزدی نمیرود
به گزارش خبرنگار سرویس تلویزیون و رادیو ایسنا، پیمان عباسی، نویسنده سریال «بچههای نسبتا بد» در پاسخ به اینکه در این سریال چقدر نقد اجتماعی را دنبال کردید و تا چه اندازه برای نگارش فیلمنامه در حوزه نقد شرایط اجتماعی، دستتان باز بود؟ گفت: من خیلی منتقد و جامعهشناس نیستم، اما قبول دارم که داستان «بچههای نسبتا بد» یک قصه کاملا اجتماعی است؛ چرا که هیچ فردی از روی بیحوصلگی، شکم سیری و انجام یک کار فان و بامزه، سراغ اینگونه کارها نمیرود. بر این اساس تمام افراد این قصه در زندگیشان یک دردی دارند و در جاهایی خلاءهایی را احساس میکنند.
او سپس به ذکر مثالی پرداخت و گفت: خیلی از دزدها را میبینیم که وقتی قصد سرقت خانهای را دارند، اگر بخواهند وسیلهای سنگین بلند کنند، میگویند «یا علی(ع)» و یا زمانی که اتفاقی برایشان میافتد، از واژه «یا ابوالفضل(ع)» استفاده میکنند. این اعتقاد در ما نهادینه است، پس اگر در قصه ما دزدمان نماز میخواند، برای این است که واقعیت همین است. من معتقدم این روال طبیعی زندگی است و در واقع انعکاس طبیعی زندگی ماست.
*** دزدی «بچههای نسبتا بد» واقعا اتفاق افتاده
در ادامه، نویسنده در پاسخ به پرسشی دیگر مبنی بر اینکه چقدر تاکید داشتید طراحی دزدی در سریال «بچههای نسبتا بد» بر اساس پرونده واقعی اتفاق بیفتد؟ خاطرنشان کرد: باید بگویم عین همین دزدی، چهار - پنج سال پیش در صفحه حوادث یکی از روزنامهها درج شده بود و آن هم سرقت 2000 سکه بود که متعلق به یک مراسم خیریه بود. من زمانی که این خبر را شنیدم، در ذهنم ماند؛ البته نمیدانم که در آن سرقت گاو صندوقی وجود داشت یا خیر؟ اما ماجرای دزدی مربوط به سرقت 2000 سکه بود. طراحی دزدی بر اساس درام خودمان شکل گرفت و در واقع لازم است بگویم در این قصه کمی بیپرواتر پیش رفتیم و این سه جوان در سریال «بچههای نسبتا بد» خودشان را ته خط نشان دادند و حرف اول و آخرشان این بود که باید سکهها را میدزدیدند؛ ضمن اینکه هیچ ترسی هم ندارند.
وی در ادامه درباره اینکه آیا متن سریال «بچههای نسبتا بد» با حذفیاتی همراه بود؟ گفت: فیلمنامه در حد خیلی کمی حذفیات داشت، اما خدا را شکر در ابتدا جلسات زیادی با مدیر گروه فیلم و سریال شبکه یک داشتیم و ایشان هم جنس قلم من را میشناخت و میدانست که من سینمایی مینویسم و حاضر نیستم خودم را به خاطر سیاستها خیلی سانسور کنم. در واقع باید بگویم شیوه «بچههای نسبتا بد» این بود که همه چیز باورپذیر باشند و آدمها همانطور که با هم حرف میزنند، به همان شکل به تصویر کشیده شوند. بر این اساس شاید برخی از دیالوگها مودبانه نباشد. در نتیجه ما کمی با ریسک بالاتری فیلمنامه را نوشتیم و کمکم متن این داستان جای خودش را باز کرد و خودش را به همه تحمیل کرد.
*** حمید گودرزی و پرسشی درباره کامل نبودن فیلمنامه
حمید گودرزی در بخشی دیگر از این نشست در پاسخ به اینکه نبودن فیلمنامه چقدر میتواند برای بازیگر آزاردهنده باشد و در «بچههای نسبتا بد» این مساله چقدر بر روی بازی شما تاثیر گذاشت؟ اظهار کرد: قطعا این مساله میتواند روی بازی بازیگر تاثیرگذار باشد اما در پروژههایی که کارگردان حواسش به همه چیز باشد، کمتر بازیگران آزار میبینند؛ چرا که بالاخره یک منبعی وجود دارد که اگر ما سوال داشته باشیم میتوانیم به آن رجوع کنیم و نقاط ابهاممان را برطرف کنیم؛ ضمن اینکه نویسنده سریال «بچههای نسبتا بد» سرصحنه حضور داشت و گپ و گفتی هم با او داشتیم به همین خاطر آزار و اذیتی به آن معنا نشدیم. هم کارگردان و هم نویسنده همیشه با ما همراه بودند و اگر سوالی برای ما پیش میآمد سریع مساله برای ما روشن میشد، در نهایت پروژه خیلی خوب پیش رفت و من شخصا آزاری ندیدم.
*** قرار بود همایون سرنوشت دیگری داشته باشد
در ادامه پرسشی دیگر مبنی بر اینکه چقدر در حین کار شخصیت «طاها» تغییر پیدا کرد؟ مطرح شد که سیروس مقدم در پاسخ به این پرسش گفت: فیلمنامهای که قرار بود من کار کنم، از همان ابتدا همه ابعادش روشن بود؛ چرا که خیلی صحبت کرده بودیم و به دفعات با آقای سیفیآزاد و همچنین عوامل جلسات مکرری داشتیم به همین خاطر تمام ظرایف و ریزهکاریهای فیلمنامه در ذهنمان رسوب کرده بود و فقط باید از طریق پیمان عباسی روی کاغذ نوشته میشد و به دست بقیه میرسید. به همین خاطر به عنوان مثال ما در بحثهای اولیه که هنوز فیلمنامهای نداشتیم حتی میدانستیم که قرار است بازیگر نقش «سمیر» در جایی از قصه موهایش را از ته بزند به همین خاطر هم آقای زمانی پیش از اینکه میلاد کیمرام را به پروژه دعوت کند به او اطلاع داد که اگر میخواهد در این کار بازی کند باید آمادگی زدن موهایش را داشته باشد.
وی ادامه داد: همین مساله باعث شد که ما کمترین چالش را با بازیگران و تیم سازنده داشته باشیم به دلیل اینکه در حین کار همه دوستان یا به پیمان عباسی مراجعه میکردند و یا با خود من در ارتباط بودند، در نهایت شاید در یکی دو مورد چیزی که در ذهنمان بود را نتوانستیم عملی کنیم که آن هم برای خودش یکسری دلایلی داشت که متقاعدکننده بود. یکی از آن اتفاقات سرنوشت بازیگر نقش همایون در سریال «بچههای نسبتا بد» بود که قرار بود سرنوشت دیگری داشته باشد و دوم اینکه قرار بود اصلا سریال ما پلیسی نباشد و همانطور که مشاهده میکنید میبینید که پلیس داستان، دایی یکی از بچههاست که بازنشسته شده ولی به خاطر اینکه باید نیروی انتظامی به ما یکسری امکانات و ابزار میداد نقش پلیس را پررنگتر کردیم وگرنه بقیه ابعاد برای ما کاملا روشن بود.
*** قصهی «بچههای نسبتا بد» دردناک میشود
مقدم گفت: قصه «بچههای نسبتا بد» از یک جایی به بعد به شدت فضایی دردناک پیدا میکند؛ بر این اساس این نگرانی در ما وجود داشت که تلخی حوادثی که در آینده خواهیم داشت، خدای ناکرده به سرنوشت سریالهایی مثل «زیر هشت» و «تا ثریا» تبدیل نشود تا مردم به خاطر تلخیها اذیت شوند.
او یادآور شد: در کل کاراکترهای این سریال بد مطلق نیستند و همان طور که از نامش معلوم است «بچههای نسبتا بد» هستند. ویژگی کار ما این است که ما شخصیت مطلقا بد نداریم. درست است که شخصیت «سمیر» به سرقت گاوصندوق اقدام میکند ولی در جاهایی هم وقتی میبیند ناموسش در خطر است عکسالعمل نشان میدهد پس این نشاندهندهی عزت نفس و لوطیگری اوست به همین خاطر است که سمیر در میان بینندگان محبوب میشود و اگر هم در نهایت تنبیه بدی شود تماشاچی دلش برایش میسوزد.
*** «بچههای نسبتا بد» حذفیات داشت؟
کارگردان «بچههای نسبتا بد» همچنین در پاسخ به اینکه آیا کارتان حذفیات هم داشت؟ اظهار کرد: این سریال حذفیات خیلی کمی داشت به نوعی که باید بگویم گزندگی این کار من نسبت به سایر سریالهایم بیشتر است و در واقع جسارتهایی دارد که مابقی کارهایم اینگونه نبوده است. شاید این اتفاقات دو دلیل داشته باشد یکی وضعیت عمومی جامعهای که در آن زندگی میکنیم و دوم اینکه نگاه درست مدیران فرهنگی ما موجب این اتفاقات میشود. مدیران فرهنگی کشور احساس میکنند اگر از نمایش، عنصر جذابیت و گزندگی را بگیرند کار بیخاصیت میشود و طبیعی است که مردم دنبال کانالهای بیگانه میروند.
مقدم همچنین تاکید کرد: شاید این دغدغهها در حال جدی شدن است و ما در کارمان کمترین ممیزی را داشتیم. خود من شخصا معتقد نیستم که در یک خانواده که پدر خانواده بدترین آدم خانواده باشد، فززندش به او بیاحترامی کند و حرف نابهجایی به او بزند؛ بر این اساس باید بگویم ممیزیهای کار ما در همین حد است ولی در مقابل ما صحنههایی را داشتیم که در تلویزیون برای اولین بار اتفاق میافتاد؛ به عنوان مثال بازیگر نقش طاها در قسمت دوم سریال پیشانی مادرش را از پشت شیشه بوسید. این اتفاقات تا به حال در تلویزیون نیفتاده بود که به نظرم جسارت و دید درست مدیران فرهنگی ما باعث این اتفاق میشود که قطعا تشخیص درستی دارند.
*** برای «واو» به «واو» فیلمنامه فکر شده بود
در ادامه این نشست عباسی با اشاره مجدد به فیلمنامه سریال «بچههای نسبتا بد» گفت: در مورد فیلمنامه لازم است یک توضیحی بدهم و آن هم این است که هرگز این طور نبوده که ما فیلمنامه نداشتهایم. فیلمنامه ما به موقع ارائه میشد ولی به دلیل اینکه زمان نگارش به شدت محدود بود فیلمنامه همزمان با تولید نوشته میشد و با توجه به اینکه دو ماه به ماه رمضان باقی مانده بود، من روزی یک اپیزود برای این سریال باید مینوشتم که در نهایت طبق قانون و اصول پیش رفتیم.
وی افزود: امتیاز عجیب و غریب آقای مقدم این بود که «واو» به «واو» فیلمنامهای که در اختیار ما بود برایش فکر شده بود و مثل دانههای پازلی بود که در طول قصه کنار هم چیده شده بود. ما همزمان با کار فیلمنامه را پیش میبردیم و نکتهای که در این خصوص باید بگویم این است که شیوه وارد شدن به مسائل خطیر و آزار دهنده به لحاظ روحی تکنیکهای خاص خودش را میطلبد و این برایمان مهم بود که چطور این مسائل مطرح شود که گزندگی آنها به حداقل برسد؛ بنابراین این یک شگردی است که اگر از جنس زندگی روایت شود قطعا طبیعیتر است.
نویسنده «بچههای نسبتا بد» همچنین خاطرنشان کرد: به عنوان مثال در زندگی واقعی هم مشاهده میکنیم که وقتی پدر فردی فوت کرده است ناگهان فرد دیگری در همان لحظه یک کار احمقانه انجام میدهد و همه آرام آرام میخندند. جا دارد بگویم این جنس قصه در داستان ما جریان دارد و به نوعی شیرینی و تلخی در کنار هم در تمام لحظات هستند به جهت اینکه گزندگی برخی از صحنهها را بگیرند و همزمان قضیه را برای مخاطبان باورپذیرتر کنند. در واقع امید و ناامیدی در این مجموعه در کنار هم به شکل مکمل وجود دارد چرا که وقتی مخاطب بیش از حد اشباع شود در نهایت پس میزند؛ بنابراین رعایت توازن و ریتمشناسی حسی مخاطب یک تکنیک مهم فیلمنامهنویسی است که در این کار به نظر من درست انجام شده است.
*** نویسنده بلای زیادی سر «سمیر» آورده است
در ادامه صحبتهای عباسی، کیمرام در پاسخ به اینکه فکر میکنید شخصیت «سمیر» چند درصد از جوانان جامعهی ما را دربرمیگیرد و چقدر به شخصیت واقعی خود او نزدیک است؟ خاطرنشان کرد: در ابتدا باید بگویم که شخصیت «سمیر» هیچ ربطی به من ندارد. من به عنوان بازیگر همیشه متفاوت بودن را دوست دارم و در واقع هر بازیگری در هر جایگاهی دلش میخواهد شخصیتی به او پیشنهاد شود که با ابعاد مختلف بتواند ابعاد گوناگون بازیاش را نشان دهد؛ بنابراین در شخصیت سمیر این اتفاق افتاد. در واقع سمیر شخصیتی دارد که با هر فردی به شکلی متفاوت رفتار میکند و یکسری اتفاقات برایش میافتد که باعث میشود کنشهای عجیب و غریبی از او ببینیم، از این جهت این شخصیت به خیلی از جوانان ما نزدیک است.
وی در پاسخ به پرسش دیگری مبنی بر اینکه چقدر سعی کردید شخصیت «سمیر» را در دنیای واقعی بشناسید؟ گفت: اصولا سعی میکنم نقشی را بازی نکنم تا آن را بشناسم. همیشه دوست دارم اطرافم را خوب نگاه کنم و محیط پیرامون و جامعهام را خوب بشناسم چرا که وقتی جامعه را خوب نگاه کنیم میتوانیم هر نقشی را خوب حس کنیم. به یاد دارم احسان علیخانی در یکی از برنامههای «ماه عسل»ش یک مهمانی به برنامه دعوت کرده بود که نکته خیلی جالبی در برنامه زنده بازگو کرد و آن هم این بود که روزی 10 بار دعوا میکرد و اگر دعواهای او کمتر از 10 بار میشد آن روز برایش روز بدی بود اما در عین حال نمازش را هم میخواند. به نظرم این شخصیت واقعی است و پرداخت درست شخصیت در فیلمنامه این سریال خیلی کمک کرد تا شخصیتها باورپذیر باشند.
او اضافه کرد: ما برای سریال «بچههای نسبتا بد» طرح کامل فیلمنامه را در اختیار داشتیم و حتی برای نقشهایمان نقطهگذاری هم کرده بودیم. یعنی در واقع قبل از اینکه فیلمنامه را آغاز کنیم چند روزی با یکدیگر صحبت کردیم. در نهایت شخصیت سمیر کار سختی بود. یکی از شخصیتهای سمیر در این قصه این بود که به شدت ابعاد مختلفی دارد و پیمان عباسی به عنوان نویسنده بلاهای زیادی سرش آورده است.
در ادامه پیمان عباسی گفت: البته بلاها تقسیم شدهاند و لازم است بگویم در آینده بلاهایی سر دیگران خواهیم آورد که خواهید دید.
کیمرام در ادامه صحبتهایش گفت: برای سریال «بچههای نسبتا بد» در کار ما تایم حاکم بود به طوری که هر روز هفت صبح که برای کار آفیش میشدیم سر میز صبحانه اولین چیزی که به ما میدادند متن بود. هر روز دکوپاژ 10 سکانس را قبل از این که اقای مقدم سر صحنه بیایند دست ما میدادند تا از آن مطلع شویم.
*** تردید حمید گودرزی برای پذیرش بازی در «بچههای نسبتا بد»
در ادامه این نشست، شهرام زمانی، بازیگردان سریال «بچههای نسبتا بد»، درباره کلیت گروه نیز توضیح داد: آقای مقدم به عنوان کارگردان از حرفهای بودن گروه راضی بودند و در واقع همه اعضاء میدانستند که با یک گروه کاملا حرفهای روبرو هستند و این مساله خیلی به ما کمک میکرد اما نکتهای که کمی در بازیگران دلهره ایجاد میکرد به دلیل اینکه کار قرار بود ماه رمضان پخش شود، بازیگران کمی دلهره داشتند چرا که همیشه کارهای ماه رمضانی زیر ذرهبین است به همین خاطر همه بازیگران نگران نقششان بودند و این نگرانیها خیلی خوب بود. رقابت حاکم در کار استرس کار را زیاد میکرد اما از آن طرف هم کمک میکرد که بازیگران تلاششان را بیشتر کنند به جهت اینکه خودشان را به بیننده بیشتر معرفی کنند و دیده شوند.
وی همچنین با اشاره به حضور حمید گودرزی در پروژه «بچههای نسبتا بد» یادآور شد: تنها بازیگری که ما هر طور داستان را برایش تعریف میکردیم یک دلیلی برای ما می آورد حمید گودرزی بود. او تنها شخصیت این داستان بود که مدام داستان برایش تعریف میکردیم و متقاعد نمیشد تا اینکه در نهایت آقای مقدم برایش یک داستان تعریف کرد که بالاخره حمید گودرزی متقاعد شد، در حال حاضر به شرایطی رسیده است که میگوید بدون داستان هر کجا که بگویید میآیم.
در ادامه عباسی با اشاره به صحبتهای زمانی، خاطرنشان کرد: جالب این جا بود که در لحظات آخر که حمید گودرزی گریم شده بود و لباسهایش را پوشیده بود تا اولین پلانش را بگیریم، حتی در آن لحظه هم کمی دو دل به نظر میرسید و به من میگفت دیگر بروم؟
*** حمید گودرزی: «بچههای نسبتا بد» بیدغدغه بود
در ادامه صحبتهای عباسی، حمید گودرزی توضیح داد: من از مدتها قبل قرار بود با آقای مقدم کار کنم اما این اتفاق نیفتاده بود. جا دارد توضیح بدهم من بابت سریال «زمانه» حدود 11 ماه کار کردم و برایم خیلی سخت بود به همین خاطر واقعا خسته شده بودم و از جهتی هم به تلویزیون بیاعتماد بودم. به یاد بودم آخرین روزی که با آقای مقدم صحبت میکردم، ایشان به من گفت به این پروژه بیا، نه تنها اذیت نمیشوی بلکه به تو خوش هم میگذرد و واقعا هم همینطور شد. شخصا دیدم که بهترین و راحتترین و بیدغدغهترین پروژهای که تا به حال کار کردم همین پروژهای بود که با آقای مقدم داشتم به دلیل اینکه ایشان خودشان به قدری آرامش دارند و متین و لوطی هستند که هر دستوری که داشته باشند ما در خدمت هستیم.
وی درخصوص تنوع نقشهایش در سریالهای تلویزیونی توضیح داد: من هم مثل سایر بازیگران دنبال تنوع نقش هستم ولی باید این تنوع پیش بیاید. در میان نقشهایی که به من پیشنهاد میشود همیشه سعی میکنم متنوعترین را انتخاب کنم ولی باید توجه داشته باشیم که آیا متنهایمان آنقدر متنوع هستند؟
*** گودرزی: تعصب خاصی به سینما ندارم
گودرزی در پاسخ به اینکه در شرایطی که برای تلویزیون مشکلات مالی پیش آمده است و توجه به تغییر فضای سینما و تئاتر ترجیحتان به کار در کدام حوزه است؟ گفت: یکسری از دوستان به جهت اینکه از همان اول از حیطه سینما آمدهاند خیلی با تلویزیون میانه خوشی ندارند اما من به دلیل اینکه اول از تلویزیون وارد شدم تعصب خاصی به سینما ندارم و معتقد هستم کار خوب، چه در تلویزیون، چه در رادیو، چه در صحنه تئاتر و چه سینما خوب است. به همین دلیل خیلی در قید و بند این مسائل نیستم؛ البته راستش اوایل جوانیام خیلی به دنبال فیلمهای سینمایی بودم اما در حال حاضر معتقدم قصه خوب، خوب است؛ ضمن اینکه بازیگری که کارش را بلد است و به خودش اعتماد دارد شرایط خوبی ایجاد میکند و سعی میکند به نحو احسن کارش را انجام دهد.
*** برای انتخاب شهاب حسینی تا مرز سکته رفتم
در ادامه این نشست سیروس مقدم در پاسخ به اینکه آیا شرایط مالی حال حاضر تلویزیون به پروژه «بچههای نسبتا بد» آسیبی وارد نکرد؟ خاطرنشان کرد: یک مسالهای را میخواهم بگویم که شاید باور نکنید و آن هم این است که من اول تصمیم داشتم به جز دفتر کاری خودم در جایی کار نکنم و دلیلش هم این بود که به قدری در پروژههایی که من کارگردان بودم و دوستان دیگر به عنوان تهیهکننده بودند، معضلات ریزی به وجود میآمد که من اذیت میشدم. به عنوان مثال بنده به عنوان کارگردان دلم میخواست برای یکی از نقشهایم حمید گودرزی را وارد کار کنم اما تهیهکننده دلش نمیخواست، به همین خاطر تا من اثبات کنم این نقش فقط به درد ایشان میخورد ولاغیر، واقعا پیر میشدم. من یادم هست که در سریال «اغماء» برای اینکه تهیهکننده را متقاعد کنم تا حامد کمیلی نقش الیاس را بازی کند واقعا یک پروسه یک ماهه بحث و جلسه و گفتوگو انجام شد تا بالاخره دلایلم را اثبات کردم و نتیجهاش را هم بعد از پخش دیدید. به عنوان مثال در سریال «پلیس جوان» وقتی شهاب حسینی را برای نقش یونس انتخاب کردم تا مرز سکته رفتم تا تهیهکننده را متقاعد کنم که باید این ریسک را بپذیریم و به او متوجه کنم که حسینی برای این نقش خوب است.
مقدم همچنین توضیح داد: سخت است که یک دستیار را پشت دوربین بگذاریم چرا که قدرت ریسک پایین است. برخیها اعتماد ندارند و فکر میکنند اگر سیروس مقدم خانهای را رنگ میکند، میخواهد در آنجا زندگی کند، به همین خاطر تصمیم داشتم دیگر غیر از دفتر کاری خودم، در جای دیگر کار نکنم تا اینکه پروژه «بچههای نسبتا بد» پیش آمد که درست در اوج بحران مالی صدا و سیما بود و حتی اوایل قرار بود پای اسپانسر هم در میان باشد که این مساله منتفی شد. جا دارد در این جا توضیح بدهم طی مدتی که آقای طباطبایی تهیهکننده کار ما بودند مشکل خاصی نداشتیم و باید بگویم 90 درصد پروژه تسویه شده است و افراد به حساب و کتابهایشان رسیدهاند در صورتی که شاید در جمع ما افرادی باشند از پروژههای شش ماه پیششان هم هنوز طلبکار باشند اما در این پروژه از خود من به عنوان کارگردان گرفته تا بقیه عوامل 90 درصد پولمان را گرفتهایم.
*** از روز اول سنگهایمان را وا کندیم
مقدم تاکید کرد: من از تهیهکننده «بچههای نسبتا بد» راضی هستم و به نظرم آنچه که میخواستیم همان شد؛ چرا که روز اول سنگهایمان را با تهیه وا کندیم و به او گفتم که شما به ما اعتماد کنید و کار را به تیم ما بسپارید، در نهایت کار را مثل دسته گل تحویل بگیرید. من به تهیهکننده گفتم تنها کاری که شما به عنوان تهیه کننده انجام دهید این است که مدیریت داشته باشید و تزریق مالی انجام دهید که عوامل دغدغه مالی نداشته باشند.
او در عین حال گفن: باید بگویم ما هم در این پروژه کمی مشکل داشتیم اما عوامل واقعا مدارا کردند؛ چرا که کار را دوست داشتند به همین خاطر است که «بچههای نسبتا بد» به فرجام رسید و تا حالا هم در حال پیش رفتن است. من از تهیهکننده راضی هستم اگر همین امروز به من بگویند که «بچههای نسبتا بد 2» را بساز میگویم، میسازم.
*** پایان سریال به زور تغییر نکرد
کارگردان سریال «بچههای نسبتا بد» در بخشی از صحبتهایش در پاسخ به اینکه آیا پایان سریال «بچههای نسبتا بد» تغییر کرد؟ یادآور شد: پایان سریال انتخاب خودم بود؛ البته تغییراتی اعمال شد که متقاعد شدهایم نه اینکه به زور باشد. باید بگویم پایان کار ما کمی غیرمنتظره است و شبیه بقیه پایانها نیست.
*** یادی از عوامل سریال «بچههای نسبتا بد»
در پی صحبتهای مقدم، زمانی با اشاره به زحماتی که سایر عوامل برای پروژه «بچههای نسبتا بد» متحمل شدهاند، گفت: بازیگرانی مثل علیرضا مهران، مجید مشیری، شهاب زارع، اکرم محمدی، یوسف تیموری، اکبر عبدی، محمد مطیع، پرویز پورحسینی، غلامحسین لطفی، رضا فیاضی و ... از جمله هنرمندانی بودند که ما را واقعا در این پروژه یاری کردند و جا دارد از همه آنها تشکر کنم؛ چرا که کسانی بودند علیرغم اینکه نقششان کوتاه بود اما به قدری خوب بازی کردند و به موقع سرصحنه آمدند که به بیشتر دیده شدن پروژه کمک کردند.
*** سریالهای سیروس مقدم کمهزینهتر است
در ادامه نشست ایسنا، سیروس مقدم در پاسخ به اینکه آیا هزینههایی که شما برای سریالهایتان میکنید، بیشتر از سایر سریالهای تلویزیونی است؟ گفت: کمتر هم هست؛ به عنوان مثال پروژهای که قرار است در پنج ماه ساخته شود وقتی سیروس مقدم آن را در دو ماه میسازد یعنی همه چیز نصف. ضمن اینکه لازم است بگویم دوربینهای فیلمبرداری ما با سایر دوربینها فرق میکند.
در تایید صحبتهای مقدم، میلاد کیمرام گفت: بنده خودم به عنوان بازیگر نقش «جابر» در سریال «نابرده رنج» حدود 13 ماه کار کردم.
همچنین گودرزی عنوان کرد: من در «زمانه» 11 ماه سر کار بودم. در ارتباط با کار آقای مقدم لازم است توضیح دهم که حتی مدیران تلویزیون هم به این مساله واقف هستند و میدانند که آقای مقدم در اسرع وقت کار خوبی از آب درمیآورد.
*** تصویربرداری «بچههای نسبتا بد» با دوربین عکاسی
در ادامه، سیروس مقدم با اشاره به دوربینهایی که برای فیلمبرداری کارهایش استفاده میکند، گفت: ما کارهایمان را با دوربینهای فایو دی و دوربینهای عکاسی تصویربرداری میکنیم که آن هم علت دارد، نه اینکه من وارد کننده این دوربینها باشم! علتش هم این است که با توجه به فرم دکوپاژی و زنده بودن صحنه و فضاسازیهایی که در کار من است دوربینهای بزرگ، مثل دو وزنهی سنگینی میمانند که به پا بسته میشوند و از ما بخواهند که دوی صد متر را زیر 10 ثانیه برویم، قطعا نمیتوانیم. به همین خاطر کمی خودم را از این دوربینها دور میکنم؛ چرا که همان نتیجهای را که میخواهم از دوربینهای عکاسی میگیرم.
وی افزود: دوربینهای فایو دی به دلیل عمق میدان خوبی که به شما میدهد، به خصوص لنز پنج آن بدون نورپردازی اضافه، میتوانیم تمام صحنهها را بگیریم و با حداقل نور، سکانسهایمان را ضبط کنیم. لازم است بگویم در «بچههای نسبتا بد» ما حتی برای گرفتن صحنههایمان یک چراغ هم روشن نکردیم و همه صحنهها را با نور صحنه گرفتیم. این نوع دوربینها برای فیلمبرداران راست دست سخت است و به دلیل آنکه آقای گل سفیدی - فیلمبردار کار ما - چپ دست هستند، مشکل فوکوس ندارد.
مقدم در ادامه صحبتهایش با خنده گفت: کار بعدیام را میخواهم با موبایل فیلمبرداری کنم. لازم است تجربه کنم.
*** ناصر تقوایی هیچوقت گوشم را نگرفت
در ادامه این نشست پرسش دیگری مبنی بر اینکه چقدر دغدغه آن را دارید که تجربههایتان سر صحنه ثبت و به نسل جوان منتقل شود؟ مطرح شد که مقدم اینگونه پاسخ داد: من به یاد دارم قبل از اینکه کارگردان شوم وقتی با ناصر تقوایی کار میکردم ایشان هیچ وقت به زور گوش مرا نمیگرفت و به من نمیگفت که در کنار من بنشین تا ببینی کارگردانی چیست، چرا که همیشه خودم سماجت به خرج میدادم و کنجکاوی میکردم. به نظر من دستیار کارگردان و سایر عوامل جوانتر خودشان باید این تجربیات را کشف کنند تجربیات گفتنی نیست و من نمیتوانم به زور تجربیاتم را منتقل کنم. متاسفانه این سازماندهی جهت اینکه تجربیاتمان منتقل شود وجود ندارد که به اعتقاد من انتقال تجربیات با تدریس هم ممکن نیست حتی در گذشته یک بار به من گفتند که به دانشکده صدا و سیما بروم و در آنجا تدریس کنم که بنده یک جلسه رفتم و احساس کردم نمی شود تجربیات را به شکل تئوری انتقال داد.
*** نباید زحمات تدوین را ندیده گرفت
در ادامه صحبتهای مقدم، بازیگردان سریال «بچههای نسبتا بد» در خصوص تمایل همکاری بازیگران با سیروس مقدم خاطرنشان کرد: اکثر بازیگرانی که به این پروژه آمدهاند آرزویشان این بود که با آقای مقدم کار کنند. لازم است بگویم در این پروژه خیلی از آرزوها برآورده شد و فکر میکنم دعای خیر همه آنها پشت سر ماست. آقای مقدم به لحاظ شخصیتی و هم به لحاظ کاری آنقدر متین هستند که هر کسی آرزو دارد فقط پنج دقیقه با وی معاشرت کند.
پایان این نشست به صحبتهای سیروس مقدم ختم شد.
وی در پایان سخنان خود تاکید کرد: جفاست اگر این نکته را نگویم و آن هم این است اگر کاری خوب دیده میشود نباید زحمات سه نفر را نادیده گرفت و فراموش کرد. یکی گروه تدوین است که در خدمت قصه است. به نحوی که اگر قصه بد مونتاژ شود مطمئنا ذهنها برهم میریزد. دوم صداگذاری در یک کار است که به نظر من صدا، حداقل ارزش کار را 20 تا 30 درصد ارتقاء داده است؛ چرا که کار ما با کیفیت سینمایی ضبط شده است و در نهایت کار موسیقی است که یکسری ریزهکاریهایی داشت که خیلی هم سخت بود. همچنین جلوههای ویژه کار مشکلی بود که همه عوامل زحمت کشیدند.