آخرین اخبار

فرزاد موتمن من روشنفکر نیستم، کارگر این سینما هستم

18:01:46 1397/07/02


نژلا پیکانیان: فرزاد موتمن در طول سال‌های فعالیتش به عنوان کارگردان، تجربه‌های متفاوتی را در ژانرهای مختلف در سینما پشت سر گذاشته و فیلم‌هایی که ساخته موضوعات مختلفی را شامل شدند؛ او کمدی کارگردانی کرده و فیلم روشنفکری هم ساخته است، گرچه می‌گوید خودش را روشنفکر و مولف نمی‌داند و تنها یک جنس بخصوص از فیلم یا سینما مورد علاقه‌اش نیست. «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» از ساخته‌های این کارگردان در سال 94 است که از بد روزگار با تاخیری 3 ساله راهی اکران شد؛ اثری پلیسی که رگه‌های اجتماعی آن هم پررنگ است. به بهانه اکران این فیلم با موتمن به گفت‌وگو نشستیم تا درباره سینما و این فیلمش بیشتر صحبت کنیم. شما در ژانرهای مختلف فیلم ساختید از فیلم روشنفکری بگیرید تا کمدی، در واقع  سراغ تجربه‌های متفاوت رفتید، برایمان از مسیری که در کارگردانی انتخاب کردید بگویید و اینکه این تجربه‌های متتوع چقدرش انتخاب خودتان بوده است؟ این مسیر انتخاب خودم بوده، من به عنوان یک بیننده هم سینما را خیلی وسیع می‌بینم و فقط جنس به خصوصی از فیلم مورد علاقه‌ام نیست، من همه نوع فیلمی را دوست دارم و چون خودم هم با یک روحیه کارگری سینما را یاد گرفتم ادعایی ندارم که روشنفکرم. من روی این روحیه کارگر بودنم خیلی تاکید می‌کنم، من روشنفکر نیستم، صاحب اندیشه نیستم، مولف هم نیستم. به عنوان یک کارگر که در سینما کار می‌کند، خیلی دوست دارم انواع فیلم‌ها را کار کنم. این ویژگی‌ است که در من وجود دارد و هیچ کاریش هم نمی‌شود کرد. ژانر پلیسی در سینمای ایران، جایگاه چندان پررنگی ندارد، آثار ساخته شده در این زمینه در تلویزیون تعدادش خیلی بیشتر از سینماست. در سینما این ژانر حتی آنطور که انتظار می‌رفته جواب نداده و از آن استقبال نشده است. نظر شما در اینباره چیست؟ من هم موافق این نظر هستم که ما اصولا فیلم پلیسی نداریم یا خیلی کم داریم. البته این مسئله خیلی ناامیدکننده است. حتی دیگر آن جشنواره فیلم‌های پلیسی هم برگزار نمی‌شود. با این وجود پس چرا شما سراغ این ژانر رفتید؟ این فیلم به من پیشنهاد شد، در واقع شانس آوردم چون پیشنهاد شد و پول ساختش هم موجود بود. اما فکر می‌کنم این فیلم این امکان را به ما می‌داد که یک فیلم پلیسی کاملا ایرانی بسازیم.

این فیلم، واقعا اثری نیست که از پلیس انتقاد کند. ما این فیلم را با همکاری ناجی هنر ساختیم و مامورین پلیس سر صحنه ما بودند و حواس‌شان به همه چیز بود. بعضی‌ جاها هم برخی کارهایی که می‌خواستیم انجام دهیم را نگذاشتند انجام دهیم. ماجرای دو قتل به شکل موازی در فیلم دنبال می‌شود، تاکید اصلی قصه روی گم شدن سحر است اما قصه دیگر هم رها نمی‌شود. نکته دیگر اینکه هر دوی افرادی که درباره‌شان صحبت می‌شود، دختر هستند. این مسئله چقدر به سویه اجتماعی فیلم در کنار پلیسی بودنش بر می‌گردد؟ فیلم روی مسئله خشونت علیه دختران پافشاری می‌کند. صحنه قتل دختر روی پل هم از روی یک ماجرای واقعی گرفته شده است که فکر می‌کنم مخاطب به خوبی آن ماجرا به یاد می‌آورد. 4-5 سال پیش بود که دختری را شبانه با ضربات چاقو روی پل مدیریت کشتند. ما دقیقا همانجا درست روی پل مدیریت رفتیم و آن صحنه ابتدای فیلم را فیلمبرداری کردیم که تماشاچی کاملا یادش بیاید. بعدها متوجه شدیم قاتل یک خواستگار سمج بوده که جواب رد گرفته بوده است و دختر را روی پل می‌کشد. به تصویر کشیدن پلیس ایرانی به زعم کسانی که در این حوزه کار کردند خیلی سخت است و محدودیت‌های زیادی را پیش پای فیلمساز می‌گذارد. در تلویزیون شرایط قطعا سخت‌تر است در سینما شاید کمی متعادل‌تر. در «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» تصویر پلیس ایرانی شاید نسبت به آنچه که تا کنون دیدیم واقعی‌تر باشد اما باز هم با آنچه مردم در کوچه و خیابان و اداره‌های پلیس می‌بینند، متفاوت است. چقدر نمایش دادن پلیس ایرانی سخت بود؟ راستش من فکر می‌کنم اگر چرخی در اداره آگاهی بزنیم ما پلیس‌هایی مثل سرگرد مروی را زیاد می‌بینم. یک ویژگی که او داشت و من خیلی دوست داشتم این بود که هیچ وقت اسلحه ندارد و اصلا سلاح حمل نمی‌کند، حتی در سکانسی که سهراب فرار می‌کند هم سرگرد دست به اسلحه کشیدن نمی‌برد و همکارش این کار را می‌کند. فکر می‌کنم این موضوع خیلی به ایرانی شدنش کمک کرد. فریبرز عرب نیا در آخرین بار کی سحر رو دیدی؟ علیرغم کلوزآپ‌های زیادی که در فیلم وجود دارد، پلان‌های زیادی از شهر نیز در فیلم می‌بینیم. «آخرین بار کی سحر رو دیدی؟» را می‌توانیم در کنار پلیسی بودنش یک فیلم شهری هم بدانیم؟ بله، این فیلم حتما یک فیلم شهری است، ولی فیلم نمی‌تواند شهر را خیلی نزدیک نشان دهد آن هم به این دلیل که به نظر من تهران اصلا شهر زیبایی نیست و به همین علت هم من نخواستم خیلی آن را در فیلم برجسته کنم. در طول فیلم همه شخصیت‌های اصلی قصه به نوعی در پی محکوم کردن یکدیگر بودند و به نوعی از هم جواب می‌خواستند. بهتر بگویم همه در صدد این بودند که تقصیر را گردن دیگری بیندازند. این موضوع شاید در جامعه امروزمان هم پررنگ باشد. شما به این دلیل این نوع واکنش و رفتارها را برای شخصیت‌های فیلم‌تان طراحی کردید؟ فکر می‌کنم در جامعه هم همین است، وقتی اتفاقی می‌افتد به جز خودمان همه متهم هستند. ما هم در فیلم همین را نشان دادیم. انتقاد به پلیس از همان نمای اول فیلم توجه مخاطب را جلب می‌کند، در ادامه هم از زبان شخصیت‌های قصه به خصوص پدر سحر بارها و بارها به نحوه عملکرد پلیس انتقاد می‌شود. این تمهیدی بود برای اینکه انتقادها به پلیس شود یا واقعا قصه اینطور ایجاب می‌کرد؟ نه قصدی در کار نبود، من فقط فکر می‌کردم مرد و زنی که بچه‌شان گم شده است و برای پیدا شدنش عجله دارند، این طور رفتار می‌کنند. دیالوگ‌ها در همین زمینه برایتان مشکل‌ساز نشد؟ نه اصلا، چون به نظرم فیلم، واقعا فیلمی نیست که از پلیس انتقاد کند. ما این فیلم را با همکاری ناجی هنر ساختیم و مامورین پلیس سر صحنه ما بودند و حواس‌شان به همه چیز بود. بعضی‌ جاها هم برخی کارهایی که می‌خواستیم انجام دهیم را نگذاشتند انجام دهیم. (با خنده) پس محدودیت‌هایی داشتید؟ بله، طبعا مواردی وجود داشت، از پوشش گرفته تا خیلی مسائل ریز دیگر. ماجرایی که در قصه اتفاق می‌افتد درباره یک زن است، در مقابل ما پلیس زنی را هم می‌بینیم که مقتدر است و به وظایفش هوشمندانه عمل می‌کند. این تقابل با هدف خاصی در فیلم قرار داده شد؟ نخواستیم جامعه را تک بعدی ببینیم، با وجود اینکه دختری مثل سحر همه آینده خودش را در این می‌بیند که به هر نحوی شده از این کشور برود، یک دختری هم مثل مبینا که یک ستوان در اداره پلیس است، کار می‌کند و از کارش راضی هم هست. همه وجوه در یک جامعه را دیدیم. شخصیت سحر با وجود اینکه همه قصه حول محورش است اما به لحاظ فیزیکی، حضور بسیار کوتاهی دارد، برای انتخاب بازیگرش چطور پیش رفتید؟ چالش خاصی داشتید یا مستقیم به روشنک گرامی رسیدید؟ راستش من روشنک گرامی را نمی‌شناختم، دستیارم او را به من معرفی کرد و در همان برخورد اول احساس کردم او برای این نقش عالی است. او بازیگر فوق‌العاده‌ای است و من دوست دارم دوباره با او کار کنم، این‌بار با یک نقش مفصل‌تر.   57244



تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی