آنان که از تشنگی شهید شدند اما راه به دشمن ندادند
18:12:03 1397/04/22
مهدی درستی: تاریخ جنگ ایران و عراق زوایای پنهان زیادی دارد که هنوز و پس از گذشت 30 سال خیلی از آنها سر به مهر باقی مانده است؛ عملیاتها، دلاوریها و مناطق بسیاری که نامشان در تاریخ جنگ گم شده است و شاید هیچ یک از ما حتی جملهای درباره آن نشنیده باشیم اما هریک از آنها حاکی از آن است که اگر دلاوری رزمندگان نبود، شاید تاریخ به شکل دیگری رقم میخورد.
21 و 22 تیر، یادآور یکی از همین دلاوریهای غیرتمندانه است که اگر این دلاوریها نبود، سرنوشت جنگ دیگر با قطعنامه گره نمیخورد. امروز سالروز عملیات رزمندگان گردان عمار در منطقه دهلران و تنگه ابوقریب است؛ منطقهای سوقالجیشی که در صورت تصرف آن عراق میتوانست به راحتی در خاک ایران پیشروی کند.
در سالروز این عملیات، فرصتی پیدا کردیم تا با علی صنعتی از رزمندگان حاضر در این عملیات که آن زمان مسئول دسته بوده است، گفتوگو کنیم و از حال و هوای آن روزها مطلع شویم.
در نیمه دوم تیر 1367، زمزمههای تصویب قطعنامه در شورای امنیت سازمان ملل در جبهه به گوش میرسید و رزمندگان آرام آرام در فکر بازگشت به شهرهایشان بودند، تا آنکه حمله دوباره عراق به خاک ایران، نیروهای ایرانی را وارد فاز تازهای از جنگ کرد. علی صنعتی آن روزها را اینطور توصیف میکند: «عراق درگیر مسایل حاشیهای مانند حضور سربازانی از ملیتهای دیگر بود و جو جهانی هم آنطور که باید به سودش نبود، از تصویب قطعنامه در شورای امنیت یک سال گذشته بود و نیروهای بعثی برای رهایی از فشار، پس از مدتها از چندین نقطه ایران، از کردستان در شمال گرفته تا فاو در جنوب شروع به عملیات و بازپسگیری مناطقی کردند که در دست ما بود.»
او میافزاید: «ما آن زمان بنیه دفاعی پایینی داشتیم، از نظر نیروی انسانی وضعیتمان مناسب بود ولی از نظر تجهیزات دچار مشکل بودیم. در چنین شرایطی، عراق با تجهیزات نظامی کاملش حمله را از نقاط مختلف آغاز کرد که یکی از این مناطق تنگه ابوقریب بود؛ تنگهای سوقالجیشی که تصرف آن امکان دسترسی دشمن به دشت عباس و در ادامه شهرهای اهواز، اندیشمک، شوش و ... را میداد.»
گردان عمار چگونه راهی تنگه ابوقریب شد
در آن روزها، گردان عمار که از آمادهترین نیروهای ایرانی بود و تازه از عملیات بازگشته بود، توسط فرماندهان وقت بدون درنگ راهی منطقه شد تا مقابل ارتش عراق بایستد. صنعتی در این باره میگوید: «فرماندهان وقت بعد از شروع عملیات عراقیها به نیروها اطلاع دادند، گردان عمار تنها گردان آماده نبرد که مشغول آمادهسازی برای اعزام به شلمچه بود، راهی تنگه شد. بچهها غروب آفتاب 21 تیر به محل رسیدند، فرمانده گردان، سردار یزدی مسئولان دستهها را جمع کرد و شرایط را برایشان توضیح داد، ما اطلاعی از منطقه نداشتیم و باید با احتیاط به جلو میرفتیم، قرار شد دو دسته برای کسب اطلاعات تا تنگه در کنار جاده حرکت کنند و سایر گروهها روی یالهای چپ و راست پشت سرشان جلو بروند.»
او ادامه میدهد: «عراق آنقدر همه چیز را برای خودش آسان گرفته بود و خیالش از بابت تصرف منطقه راحت بود که وقتی رسیدیم متوجه شدیم که تانکهایشان را با تریلیهای کفی مستقر کردهاند و حتی راننده برای تانکهایش ندارند و همانجا بود که نیروهای ما پیشروی کردند و درگیری ما و نیروهای بعثی آغاز شد. بد نیست بدانید که تعداد نفربرهای زرهی عراقیها با تعداد نفرات ما گروههایی که به خط زده بودند برابری میکرد.»
مقاومت 18 ساعته برابر نیروهای مجهز عراق
او دلاوریهای رزمندگان را چنین توصیف میکند: «تا صبح توانستیم بعثیها را زمینگیر کنیم. ناچارا تعدادی از تانکهایشان را نتوانستند حرکت بدهند و همانجا ماند، حجم آتش به قدری زیاد بود که شاید بالغ بر هر 10 ثانیه یک گلوگه شلیک میشد، تنها سلاح سنگین ما در منطقه یک دوشکا بود که در دهنه ایستاده بود و آتش را از نیروی بعثی برنمیداشت و همچنین آرپیجیهای بچهها در تنگه.»
صنعتی توضیح میدهد: «نیروهای عراق استقامت بچهها را دیدند و دریافتند اجازه بالا رفتن از یال را پیدا نمیکنند تا بر منطقه مسلط شوند. منطقه جغرافیای خاصی دارد، بخش جلو یک دشت برهوت که به یک یال سنگلاخی میرسد که امکان بالا رفتن از آن بسیار سخت است و پشت آن هم تنگه بود که یک دشت بسیار وسیع است. استقامت بچهها عاملی شد که نیروهای عراقی با وجود آنکه با دو لشکر و سه تیپ زرهی وارد منطقه شده بودند، تصور کنند عقبه نیروهای ایرانی چهار لشکر آماده وجود دارد که نیروها را پشتیبانی میکند. به همین دلیل ناچار به عقب نشینی شدند و حدود هشت تا 10 کیلومتر در خاک خود عقب رفتند.»
او صحبتهایش را چنین تکمیل میکند: «این درگیری نزدیک به 18 ساعت طول کشید و سه چهار روز پس از آن هم قطعنامه پذیرفته شد. در این عملیات گردان عمار حدود 57 شهید داد که 9 تن از آنها به دلیل تشنگی، بدون آنکه حتی تیر و ترکشی خورده باشند جانشان را از دست دادند، حتی قمقمههایشان قطرهای آب برای نوشیدن نداشت زیرا که همه را به مجروحان داده بودند.»
نمایی از جغرافیای تنگه ابوقریب
صنعتی از خودگذشتگی همرزمانش در گردان عمار را اینطور تشریح میکند: «حاج آقای کریمی مسئول تدارکات گردان بود که کلمنهای یخ را چهارتا چهارتا به دوش میگرفت و به بچهها میرساند ولی وقتی به رزمندهها میرسید دیر شده بود و بچهها شهید شده بودند. سردار ناصر توحیدی هم خیلی از مجروحان را به عقب کشید و چند تن در دشت باقی ماندند و بعثیها زنده به گورشان کردند و با تانک از رویشان عبور کردند.»
اوضاع نامناسب تجهیزات نظامی رزمندگان
او درباره وضعیت تجهیزات ایران و عراق توضیح میدهد: «ما از نظر نفرات مشکلی نداشتیم، گردان عمار همیشه نیروهایش قدیمی و با تجربه بودند و تنها گردانی به شمار میآمد که همیشه 400 تا 500 نفر رزمنده داشت اما از نظر مهمات اوضاعمان مناسب نبود و تجهیزات سنگینی که نیاز بود در اختیار نداشتیم. وقتی بچهها به خط زدند تنها مهماتمان فشنگهای داخل خشابهایشان بود و ما حتی در مواقعی از تجهیزات عراقیها مانند گرینوف، فشنگ دوشکا و... استفاده میکردیم.»
صنعتی در مقایسه تعداد نیروهای ایران در مقایسه با عراق بیان میکند: «لشکر عراق نسبت به ایران نفرات بیشتری داشت اما این مقایسه درست نیست زیرا که همه آنها عراقی نبودند، بعد از عملیات فاو از ملتهای مختلفی مانند سودان، اردن، مصر و... سرباز در تیپ و گردان عراقیها بودند که اسیر شدند اما نیروهای ایرانی همه از یک ملت بودند و غیرت ایرانی داشتند.»
این رزمنده دفاع مقدس تاکید میکند: «در همین تنگه ابوقریب در آن گرمای غیرقابل تصور که آتش گلولهها هم به آن اضافه شده بود، بچهها گرسنه بودند و آب نداشتند که بنوشند و عطش داشتند ولی پا پس نگذاشتند و مدام باروحیهای عالی باهم شوخی میکردند و دشمن بعثی را از پا درآوردند.»
57243
تله سینما
خبرآنلاین