آخرین اخبار

مریم نوابی‌نژاد هزار داستان درمان است نه روایت درد

18:10:04 1397/03/20


به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سری جدید برنامه «هزار داستان» از ابتدای ماه رمضان امسال هر شب روی آنتن شبکه نسیم رفته تا مخاطبان بار دیگر بیننده قصه‌های اجتماعی باشند که مریم نوابی‌نژاد طراح و کارگردان این برنامه آنها را از شهرها و نقاط مختلف کشور پیدا می‌کند و آنها را مقابل دوربین برنامه می‌نشاند. نوابی‌نژاد از برنامه امسال راضی است و می‌گوید اولین تجربه مستقل کاری را بدون اینکه بخواهد زیر سایه کسی باشد در «هزار داستان» امسال پشت سر گذاشته است. او به عنوان طراح این برنامه تغییراتی را هم در قسمت‌هایی که تا به الان روی آنتن رفته ایجاد کرده است. جزئیات بیشتر این برنامه، تغییرات آن و روندی که «هزار داستان» از ابتدا تا به الان را داشته در گفت‌وگویی که نوابی‌نژاد در کافه خبر انجام دادیم را می‌توانید در ادامه بخوانید.نکته‌ای که درباره همه برنامه‌های تلویزیون می‌تواند وجود داشته باشد این است که وقتی یک برنامه قرار است ادامه‌دار شود و مدت زمان بیشتری روی آنتن باشد باید بتواند تغییر و تحولی در ساختار و محتوایش ایجاد کند که برای مخاطب تکراری نشود. «هزار داستان» زمان تقریبا زیادی است که از شبکه نسیم پخش می‌شود، به عنوان طراح و کارگردان این برنامه چه راهکارهایی را داشتید که این برنامه تکراری نشود و ویژه‌ برنامه‌ای که ماه رمضان امسال پخش می‌شود برای بیننده همچنان تازگی داشته باشد؟ «هزار داستان» یک برنامه کاملا اجتماعی است، اگر برنامه‌های دیگر داعیه اجتماعی بودن را دارند ما می‌توانیم ادعا کنیم خیلی بیشتر از بقیه اجتماعی هستیم، به این دلیل اینکه اين برنامه ، همه طیف‌ها و آدم‌ها، همه شهرها و همه شغل‌ها و دغدغه‌ها و اتفاقات اجتماعی را در برگرفته است. ما از سال گذشته که برنامه را آغاز کردیم تا الان 120 قسمت ضبط کردیم، 120 قسمتی که بعضا برخی روزها سه موضوع به هم پیوسته داشت. در واقع حدود 300-400 داستان روایت کردیم، داستان‌هایی که نه از سر ناچاری یا پر کردن وقت، که دغدغه‌مان بوده و هست. این داستان‌ها در خودشان تازگی دارند. زاویه نگاه و ورود به هر داستانی هم با هم تفاوت دارد، ضمن اینکه داستان شبيه هر دو آدمی هم با دیگری فرق می‌کند. نوع پردازش ما در این سری (ماه رمضان) هم متفاوت شد، من در دو سری قبل با آقای فواد صفاریان‌پور کار می‌کردم اما این سری ایشان رفتند و من خودم کارگردانی برنامه را برعهده گرفتم چون احساس می‌کردم در این موضوعات نباید قید و بند بگذاریم ، نباد یک متنی را بنویسیم و دست هنرمندان بدهیم که از رو بخوانند، نباید آن مجری که نخ بین برنامه‌هاست و ثابت است خیلی اتوکشیده و جدی باشد. احساس می‌کردم یک جریان نرم، صمیمی و خودمانی باید اتفاق بیفتد و این کار را در این سری انجام دادیم و از آقای اردشیر رستمی دعوت کردیم. اردشیر رستمی خیلی سريع با برنامه و فضای آن یکی شد و اصلا حضورش به عقیده من و دوستانم از برنامه بيرون نمی‌زند. ضمن اینکه قرار نیست بیاید اول و آخر برنامه چیزی بگوید، قرار است بین تماشاچی‌ها بنشیند و اگر جایی او هم حرفي يا سوالي دارد بپرسد. ما هم از قبل به او نمی‌گوییم مثلا در برنامه امروز این سه نکته را بگو. یعنی همه چیز بداهه پیش می‌رود؟ بله، البته موضوع هر روز را با هم مرور مي كنيم اما درر ادامه باید ببینیم چه پیش می‌آید. حتی در سری قبل ما موضوع برنامه را به ميزبان ها می‌گفتیم اما این سری نگذاشتم متوجه موضوع برنامه شوند، خیلی وقت‌ها حیرت میزبان از قصه‌، برنامه را جذاب‌تر می‌كند. هم براي ميزبان هم براي مخاطب ، شاید در سی برنامه‌ای که در سري سوم برای ماه رمضان تولید کردیم تعداد اندکی از میزبان‌ها بودند که با اکراه آمدند و اولش كمي گنگ بودند چون اطلاعات زيادي هم درباره ي مهمان شان نداشتند با اين كه سري قبل را ديده بودند ، اما بعد که در فضای برنامه قرار گرفتند نظرشان کاملا تغییر کرد و حتی می‌گفتند بعد از این برای هر قصه دیگری هم که بخواهید، می‌آییم. ما از بطن داستان و ادبيات آمده ايم و تا چفت و بست داستان‌ها درست نباشد نمی‌پذیريم که بخواهيم در برنامه آن را روایت کنيم ، فکر مي کنم دلیل اصلي استقبال میزبان‌ها و مخاطبين از برنامه هم همین بوده است. حالا که قسمت‌های بیشتری از «هزار داستان» روی آنتن رفته، فکر نمی‌کنید اگر این برنامه از یکی از شبکه‌های همه‌گیرتر پخش می‌شد مخاطب بیشتری پیدا می‌کرد؟ ما هیاهو و حاشیه ایجاد نکردیم، من خودم سال ها روزنامه‌نگار بودم ، تیترزدن را بلدم ، یعنی بلدم از دل یک اتفاق معمولی تیتری دربیاورم که همه آن را بخوانند. ولی احساس می‌کنم برنامه اي كه درست تعريف شده باشد ، قطعا مخاطب واقعی اش را پيدا مي كند ، در واقع با توجه به بازخوردها به این نتیجه رسیدیم. امسال ساعت پخش ما به بعد از افطار افتاد و ابتدا هم دو بار بازپخش داشتیم اما به دلیل استقبال مخاطبان به سه بار افزایش پیدا کرد. ما فیدبک‌هایمان را از مردم می‌گیريم، مثلا وقتی زنگ می‌زنيم زاهدان برای اتفاقی و طرف می‌گوید برنامه‌مان را دیده برای ما قوت قلب و باارزش است. قبول داريم برنامه ما اگر بیشتر دیده می‌شد الان به قول معروف ترکانده بود اما نه به هرقيمتي، ضمن اين كه نسیم به زعم خيلي ها شبکه بسيار خوبی است، براي تمام قشرها و سليقه ها برنامه دارد و شبکه پویایی است که به درستی عمل می‌کند. ضمن اینکه کار کردن در نسیم برای مان راحت‌تر است. با تیم دکتر احسانی (مدیر شبکه نسیم) هم خیلی هماهنگ هستيم ، خیلی هم ما را می‌فهمند. آقای فرحانی هم (تهیه‌کننده برنامه) كه بزرگترین شانس کاری من بوده و هست ، ایشان کاملا هدف من را فهمیدند، خیلی جاها طرح برنامه را می‌بردم و خیلی‌ها فکر می‌کردند می‌خواهم ادای برنامه ي ديگري را دربیاورم، در صورتیکه قصه‌های اجتماعی هميشه دغدغه ي من بوده ، شاهدش هم سابقه 20 سال کار مطبوعاتی در این زمینه و قبل از كار تلويزيون من است. میزبا‌ن‌هایتان را که چهره‌ها هستند بر اساس مهمان‌ها و قصه‌ای که قرار است روایت شود انتخاب می‌کنید؟ خیلی وقت‌ها این اتفاق می‌افتد، میزبان‌های ما یا باید قصه‌گوی خوبی باشند مثل مریم سعادت، یا باید اجرای خوبی داشته باشند مثل میثاقی یا سپند امیرسلیمانی و .... یا یک ربطی به موضوع ما داشته باشند. در بین برنامه‌هایی که داشتیم اتفاق هاي جالبي هم افتاد، خانم پروانه معصومی را دعوت کردیم، ایشان عضو انجمن اهدای عضو هستند، ما به ایشان گفتیم که مثلا فلان روز موضوع‌مان اهدای عضو است. ایشان هم گفتند خیلی این موضوع را دوست دارند و حتما می‌آیند. شب قبلش یک کاری برایشان پیش آمد و زنگ زدند گفتند که نمی‌توانند آن روز بیایند و یک روز دیگر می‌آیند. مسئول هماهنگی مهمان‌های ما به ایشان گفتند که پنج‌شنبه باید با یک موضوع دیگر برویم. خانم معصومی فکر کرده بودند که ما یک ویژه‌برنامه راجع به پیوند اعضا هستیم که همه موضوعات برنامه‌مان هم در همین ارتباط است. ما هم چون برای مهمان‌هایمان که از شهرستان می‌آیند بلیت می‌‌گیریم دیگر نمی‌توانیم روز حضورشان را جا به جا کنیم. در نهایت خانم معصومی آمدند و وقتی برای ضبط رفتیم ایشان گفتند موضوع پیوند است و من گفتم نه موضوع دیگری داریم، ایشان گفتند به من گفته بودید موضوع پیوند است و من موضوع دیگری را اجرا نمی کنم. برایشان توضیح دادم و قول دادم اگر برنامه ضبط شد و مورد قبول ایشان نبود آن را اصلا پخش نمی‌کنیم. داستان اول را که رفتیم از برخوردشان متوجه شدم که خوششان آمده. مهمان دوم که آمد خانم معصومی چند دقیقه مات و مبهوت ماندند، ایمان مهمان دوم برنامه ، دستیار کارگردان سریالی بود که خانم معصومی در حال حاضر در آن بازی می‌کنند، یک جوان فعال مبتلا به بيماري " ای بی
" که خانم معصومی همیشه دوست داشته از او خيلي چيزها بپرسد . آخر برنامه هم خانم معصومی گفتند که هر موقع دیگر که برنامه بخواهد با هر موضوعی من حاضرم که بیایم. این برای من خیلی باارزش است و احساس می‌کنم مزدم را همانجا می‌گیرم. دوری از شعاری شدن هر برنامه‌ای سخت است، آن هم برنامه‌هایی که موضوعات اجتماعی را دستمایه قرار می‌دهند. حتی شاید پذیرش این موضوع که شما تلاش می‌کنید برنامه شعاری نشود هم برای مخاطب سخت است. شما چکار کردید که برنامه به دام این مسئله گرفتار نشود؟ ما اجازه دادیم هر چیزی روی صحنه خودش اتفاق بیفتد، نکته خیلی مهمی که وجود دارد این است که ما هیچ وقت داستان را تحریف نمی‌کنیم، در خیلی از برنامه‌ها دستكاري داستان را می‌بینم به دلیل تجربه‌ای که دارم متوجه می‌شوم که الان به مهمان گفتند این را بگو، اینجای داستان فلان موقع اين را بگو و از این موارد. ما هیچ نکته‌ای را به مهمان و میزبانمان دیکته نمی‌کنیم. می‌خواهيم همه چیز در لحظه اتفاق بیفتد كه خوشبختانه صميميت برنامه اين ادعا را ثابت مي كند. این سری شما خودتان کارگردانی مجموعه را هم برعهده گرفتید، این قضیه چقدر در تغییر روند برنامه تاثیر داشت؟ با اینکه بار بیشتری بر دوشم بود اما شیرین‌تر و به خودم نزديكتر بود. دیگر قرار نبود کسی را قانع کنم، بجنگم. می‌دانستم چه داده‌ها و چه ظرفی دارم و حالا باید اجازه می‌دادم همه چیز خودش اتفاق بیفتد. من می‌دانم که اصل داستان درست است، یکسری بداهه‌ها اتفاق می‌افتد که ماجرا را خیلی شیرین‌تر می‌کند. روند برنامه به شکلی است که غالبا زیر دو یا حتی سه مهمان در یک روز دعوت نمی‌کنيم که اگر اتفاقی افتاد دستمان باز باشد اما خیلی وقت‌ها بوده که به دلیل کشش داستان می‌توانستیم با همان یک مهمان هم تمام کنیم و همين كار را هم كرده ايم مثل داستان بهرام كه در سي سالگي كاشت حلزون انجام داده بود و جهان را طور ديگري مي ديد. در نتيجه محدوديتي وجود ندارد و از يك تا سه داستان را در هر برنامه مي شود روايت كرد. مهمترین نکته‌ای که درباره «هزار داستان» وجود دارد و شاید برنامه را درگیر حاشیه کند، مقایسه با برنامه دیگری به اسم «ماه عسل» است. این قضیه در کارتان چقدر تاثیر می‌گذارد؟ من از سال ٨٨ كه درست همان سال بولد شدن برنامه ماه عسل بود تا سال ٩٤ يعني سال هاي اوج اين برنامه سوژه پردازش بودم . آن موقع كه باب نشده بود ادم هاي عادي كه قصه اي داشتند به برنامه هاي تلويزيوني و آن هم زنده بيايند، اين حرف و سوال شما مثل اين است كه بگوييم فلان خبرگزاري سرويس اجتماعي دارد شما مي خواهيد چه كار؟ در حالي كه هر رسانه اي بايد به موضوعات اجتماعي بپردازد و مگر موضوعات اجتماعي ما فقط سي تا در سال هستند كه آن هم بايد مختص به برنامه ي خاصي در شبكه اي خاص باشد؟ با اين حال در هزارداستان ، خدا را شکر همه سوژه‌ها ، عاقبت به خیر هستند. عاقبت به خیری که حال خوشش نمایان می‌شود. ضمن اینکه آنقدر قصه‌های اجتماعی خوبی داریم که تا ساعت‌ها بیننده را به فکر وا می‌دارند. ما خیلی از مثال‌های خوب خالی شدیم و برعکس پر شديم از مثال‌های تکراری. در حالي كه حرف هاي زيادي برای گفتن داریم كه هنوز نگفته مانده اند، ما می‌گوییم در روزگاری که همه چیز به ظاهر تلخ است و خبرهای بد خیلی بولد می‌شود، باید کاری کنیم تا حالمان خوب‌تر شود و تلاش می‌کنیم تا این اتفاق بیفتد. همین باعث می‌شود تا من دین اجتماعی خودم را نسبت به كاري كه بلدم ادا کنم. فكر مي كنيد روايت اين داستان ها در هزارداستان كارآمد هم هست مثلا باعث تغيير نگرشي در جامعه بشود؟ ببينيد اگر «هزار داستان» كارآمد نبود بعد از پخش برنامه ي پيوند قلب در كودكان دكتر مهدوي از بيمارستان شريعتي تماس نمي گرفتند كه بگويند امار پيوند در بچه ها بعد از پخش برنامه ي شما به اندازه ي سه سال گذشته در چند ماه افزايش يافته، يا اقاي عابدشاهي كه دو بچه ي مشكل دار را به فرزندي قبول كرده بودند با اين كه خودشان يك فرزند داشتند زنگ نمي زدند كه بگويند حدود شصت هفتاد خانواده به ايشان مراجعه كرده اند و بچه هايي را با مشكلات جسمي به فرزندي قبول كرده اند و حتي همين چند روز پيش كه دكتر تولايي بعد از پخش برنامه شان زنك نمي زدند و نمي گفتند كه تعداد زيادي از خانواده هاي مفقودالاثرها براي آزمايش در بانك دي ان اي اعلام امادگي كرده اند اين ها همه از بركت هاي وجود برنامه اي است كه مي خواهد به دور از شعارزدگي وجه ديگري از آدم ها و قصه هايشان را نشان بدهد كه تاثيرگزارند. روایت قصه‌های اجتماعی چند سالی است در «ماه عسل» وجود دارد، در برنامه‌های روتین دیگر هم کمابیش شاهد این روایت‌ها هستیم. به نظرتان مردم تا چه زمانی راغب هستند که این داستان‌ها را بشنوند؟ شعار من این است که «هزار داستان» درمان‌ اجتماعی است نه روایت دردهای اجتماعی. مثل اين است كه بگوييد سينما همه موضوعات را ساخته و به آن ها پرداخته چرا بايد فيلم جديد ساخته شود؟ يا روزنامه ها اين همه خبر نوشته اند ديگر بس است، جامعه در حال تغيير و اتفاق هاي تازه است و قصه هاي اجتماعي بسياري مانده كه بايد به آن ها بپردازيم و يكسري اميد ها و انگيزه ها و حتي مسائل و مشكلات را بايد آنقدر تكرار كنيم تا به سرآغاز تازه اي برسيم، ما در هزارداستان براي اولين بار پاي صحبت كولبر نشستيم، از شهداي بهزيستي گفتيم ، قصه‌ دختر 26 ساله‌ای را گفتيم كه به بچه‌های کوره پز خانه می‌گوید نمی‌خواهم کار کنید، بعد می‌رود و برایشان معلم می‌برد و آنها را زیر پوشش خودش قرار می‌دهد. این آدم می‌توانست زندگی راحت‌تری داشته باشد اما پانصد بچه را از كوره پزخانه دور كرده ...فكرش را بكنيد! يا مادري كه خودش بچه ي كم شنوايي داشته و با هزار جور مصيبت دخترش را به سطح بچه هاي عادي مي رساند بعد به همسرش مي گويد حيف است اين تجربه را به كودك كم شنواي ديگري انتقال ندهيم و مي روند و يك فرزند با اين مشخصات به فرزند خواندگي قبول مي كنند ...كجاي اين مثال ها تكراري است؟ عکس‌: زاوش محمدی 58244


تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی