آخرین اخبار

علی(ع)، مرد مدارا و مُروت در اوج اقتدار

18:06:34 1397/03/16


خبرآنلاین در گزارش‌های پیشین خود به ابعاد مختلف شخصیت امام علی (ع) پرداخته است. در این بخش به جایگاه مدارا در نظام حکومتداری امیرالمومنین اشاره شده است.
امام علی (ع) و زمانه‌اش
امام علی (ع) و پدیده خوارج
امام علی (ع) و تشخیص مصلحت 
امام علی(ع) و عقلانیت

امام علی (ع) و مدارا و مُروت
متن کامل گزارش زیر برگزیده‌ای از مجموعه سخنرانی‌های آیت‌الله سیدعلی خامنه‌ای، رهبر انقلاب است که در مناسبت‌های مختلف بیان شده و در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان منتشر شده است: خطبه امام علی(ع) درباره دلیل مدارا کردن با دشمن
امام علی در خطبه‌ای فرمود: بخدا سوگند! هر روزى كه جنگ را به تأخير مى‌اندازم براى آن است كه آرزو دارم عده‌اى از آنها به ما ملحق شده و هدايت شوند و در لابلاى تاريكى‌ها، نور ولایت را نگريسته و به سوى آن بشتابند.

در سال ۳۷ هجرى در آستانه جنگ صفین، برخى مدارا كردن امام را ديده و علّت را پرسيدند در پاسخ آنان فرمود: امیرالمومنین امام علی علیه السلام: اين‌كه مى گوييد، خويشتن‌دارى از ترس مرگ است، بخدا سوگند باكى ندارم كه من به سوى مرگ روم يا مرگ به سوى من آيد و اگر تصوّر مى كنيد در جنگ با شاميان ترديد دارم، بخدا سوگند! هر روزى كه جنگ را به تأخير مى‌اندازم براى آن است كه آرزو دارم عدّه‌اى از آن‌ها به ما ملحق شوند و هدايت گردند. و در لابه‌لاى تاريكى‌ها، نور مرا نگريسته به سوى من بشتابند، كه اين براى من از كشتار آنان در راه گمراهى بهتر است، گر چه در اين صورت نيز به جرم گناهانشان گرفتار مى‌گردند.

نمونه‌هایی از مدارا با مخالفان در سلوک سیاسی امام علی(ع)
سلوك سیاسی امیرالمؤمنین بر پایه‌‌‌‌‌ معنویت است و از سلوك معنوی او جدا نیست. رفتارهای سیاسی امیرالمؤمنین. اولًا تا حد ممكن با مخالفان خودش، حتّی با دشمنان خودش مدارا كرد. این كه می‌بینید امیرالمؤمنین سه جنگ را در دوران حدود پنج سالِ حكومت خود مجبور شد و تحمل كرد، بعد از این بود كه همه‌ مداراهای لازم انجام گرفته بود. امیرالمؤمنین كسی نبود كه بدون رعایت مداراهای لازم با مخالفان، اول دست به شمشیر ببرد. حالا چند تا از جملات امیرالمؤمنین را بشنوید: یك‌جا در اول خلافت، یك عده‌ای آمدند دور امیرالمؤمنین -اشاره می‌كردند به بعضی- آقا! تكلیف این‌ها را یكسره كن. اصرار می‌كردند. امیرالمؤمنین در جواب، این‌ها را نصیحت به صبر كرد و از جمله‌ چیزهایی كه فرمود، این بود: این نظری كه شما دارید، یك نظر است. «فرقة تری ما ترون»؛ یك عده همین نظر شما را قبول دارند. «و فرقة تری ما لا ترون»؛ یك عده حرفی را قبول دارند كه شما معتقد به او نیستید، او را قبول ندارید. «و فرقة لا تری هذا و لا ذاك»؛ یك عده‌ای هم نه آن‌طرفی و نه آن‌طرفی، یك نظر سومی دارند. «فاصبروا»؛ صبر كنید تا امیر المؤمنین با حكمت كار خود را انجام بدهد. «حتّی ... تؤخذ الحقوق مسمحة»؛ بگذارید با سماح، با ملاطفت، با ملایمت، حق ذی‌حق را بگیریم، احقاق حق بكنیم. «و اذا لم أجد بدّا فآخر الدّواء الكیّ»؛ تا می‌توانیم با تسامح، با سماح، با خوش‌رفتاری، حق را به حق‌دار برگردانیم، احقاق حق بكنیم. اگر دیدیم چاره‌ای نماند، زیر بار حق نمی‌روند، آن وقت «آخر الدّواء الكیّ». این یك مثل معروف عربی است؛ «آخر الدّواء الكیّ»؛ یعنی آخرین چاره را دیگر با قاطعیت انجام می‌دهیم. تا آن‌جایی كه ممكن است، با دارو و مرهم‌گذاری عمل می‌كنیم برای این‌كه این زخم را علاج كنیم و شفا بدهیم؛ مرهم می‌گذاریم؛ وقتی نشد، آخر كار داغ می‌كنیم؛ چاره‌ای نیست. در جنگ صفین قبل از آنی كه جنگ شروع بشود، یك عده‌ای همین‌طور پا به زمین می‌كوبیدند كه امیر المؤمنین چرا حمله نمی‌كنی؟ اصرار می‌كردند كه حمله كن. امیرالمؤمنین فرمود: «فو الله ما دفعت الحرب یوما الّا و انا اطمع ان تلحق بی طائفة فتهتدی بی»؛ یعنی من دنبال جنگ نیستم، دنبال هدایتم؛ یك روز هم كه درگیری و برخورد را عقب می‌اندازم، برای این است كه شاید یك عده‌ای دل به حقیقت بدهند، به راه صراط مستقیم بیایند. وقتی‌كه مأیوس شدیم، دیدیم نه، كسی نمی‌آید، آن وقت شمشیر را می‌كشیم و جنگ را شروع می‌كنیم.

در باره‌ اهل جمل، در قضیه‌ جنگ جمل -كه یكی از آزمایش‌های بسیار دشوار امیر المؤمنین بود- فرمود: «انّ هؤلاء قد تمالئوا علی سخطة امارتی»؛ این‌ها جمع شدند، دست به یكی كردند برای این‌كه نسبت به این حكومتی كه به امیر المؤمنین رسیده است، خشم خود را آشكار كنند. «و سأصبر»؛ فرمود: من صبر خواهم كرد. اما تا كی؟ «ما لم أخف علی جماعتكم»؛ آن وقتی‌كه ببینم حركت این‌ها دارد بین شما مسلمان‌ها شكاف ایجاد می‌كند، اختلاف ایجاد می‌كند، برادران را در مقابل هم قرار می‌دهد، آن وقت وارد عمل خواهم شد و فتنه را علاج خواهم كرد؛ تا آن وقتی‌كه ممكن است، صبر می‌كنم و با نصیحت رفتار می‌كنم.

مدارای امام علی (ع) با طلحه و زبیر
یكی از خصوصیات امیرالمؤمنین در ممشای سیاسی‌‌‌‌‌اش این بود كه با دشمنان خود و مخالفان خود با استدلال حرف می‌زد و استدلال می‌كرد. در نامه‌‌‌‌‌هائی كه حتّی به معاویه نوشته است -با این‌كه دشمنی بین معاویه و امیرالمؤمنین شدید بود، در عین حال او نامه می‌نوشت، اهانت می‌كرد، حرف‌های خلاف می‌گفت- استدلال می‌كرد بر اینكه روش تو غلط است. با طلحه و زبیر كه آمدند با امیرالمؤمنین بیعت كردند -این‌ها به عنوانی كه می‌خواهیم عمره برویم، از مدینه خارج شدند، رفتند به طرف مكه. امیرالمؤمنین مراقب بود، از اول هم گفت كه این‌ها قصدشان عمره نیست. رفتند و كارهایی كردند؛ حالا تفاصیلش زیاد است- حضرت این‌جور می‌فرماید: «لقد نقمتما یسیرا و ارجأتما كثیرا»؛ شما یك چیز كوچك را وسیله و مایه‌‌‌‌‌ اختلاف قرار دادید، این همه نقاط مثبت را ندیده گرفتید؛ دم از دشمنی میزنید، دم از مخالفت می‌زنید. با این‌ها متواضعانه امیرالمؤمنین حرف می‌زند، توضیح می‌دهد؛ می‌گوید: من دنبال دشمن نمی‌گردم. این مدارا را دارد. اما آن وقتی كه این مدارا اثر نكند، آن وقت جای قاطعیت علوی است؛ آن جائی است كه امیرالمؤمنین نشان می‌دهد كه با كسانی مثل خوارج، آن‌جور رفتار می‌كند كه خودش فرمود: «انا فقأت عین الفتنة»؛ چشم فتنه را من در آوردم. و كسی دیگر غیر از علی نمی‌توانست -به گفته‌‌‌‌‌ خود آن بزرگوار در نهج‌‌‌‌‌البلاغه- این كار را بكند.

تفاوت برخورد امیرالمومنین(ع) با دشمنانش
تمام ارزش‌ها و صفاتی که انسان -چه به‌عنوان انسان مؤمن به اسلام، چه به‌عنوان انسان مؤمن به هر دینی، و چه به‌عنوان انسان بی‌اعتقاد به هر دینی؛ هرجور انسانی- به آن‌ها احترام می‌گذارد و تکریم می‌کند، در علیّ‌بن‌ابی‌طالب جمع است؛...در امیرالمؤمنین سه جور صفات هست: یکی آن صفات معنویِ الهی است که با هیچ میزانی برای ماها اصلاً قابل سنجش نیست؛ ایمان، آن ایمانِ متعالیِ عمیق؛... یک دسته دیگر، صفات برجسته‌ انسانی او است؛ ... دسته‌ سوّم از خصوصیّات امیرالمؤمنین، خصوصیّات حکومتی است که نتیجه‌ی همان مسئله‌ امامت است؛ امامت یعنی این‌جور حکومت‌کردن. البتّه شدّت و ضعف دارد که آن حدّ اعلایش در شخصیّتی مثل امیرالمؤمنین هست. خصوصیّات حکومتی مثل چه؟ مثل «عدالت»، مثل «انصاف»، مثل «برابر قراردادن همه‌ آحاد مردم»...[مثل]«تدبیر»؛ برای جامعه‌ اسلامی تدبیر اندیشیدن؛ دشمن را جدا کردن، دوست را جدا کردن، دشمن را به چند طبقه تقسیم کردن. امیرالمؤمنین سه جنگ داشت؛ این سه جنگ با سه دسته دشمن بود امّا با اینها مثل هم نجنگید. جنگ با معاویه و با شام یک‌جور بود، جنگ با بصره جور دیگری بود. آن‌وقتی که حضرت با طلحه و زبیر می‌جنگید، جور دیگری می‌جنگید. آنجا زبیر را می‌خواست، وسط میدان جنگ با او حرف می‌زد، نصیحت می کرد که «برادر سوابق ما یادت باشد؛ این همه ما با هم شمشیر زدیم، این همه با هم کار کردیم»؛ اثر هم کرد، البتّه زبیر کاری که باید می‌کرد نکرد، باید می‌پیوست به امیرالمؤمنین، این کار را نکرد امّا میدان جنگ را رها کرد و رفت؛ رفتار او در جنگ با طلحه و زبیر این‌جوری است. امّا رفتار او با شام این‌جوری نیست؛ به معاویه حضرت چه بگوید؟ بگوید ما و تو با همدیگر بودیم؟ کِی با هم بودند؟ در جنگ بدر مقابل هم ایستادند؛ امیرالمؤمنین جدّ او و دایی او و قوم و خویش و فک‌وفامیل او را از دم تیغ گذرانده؛ سابقه‌ای با هم ندارند. او هم از همان دشمنی‌ها دارد استفاده می‌کند و با امیرالمؤمنین می‌جنگد. امیرالمؤمنین دشمن‌ها را تقسیم‌بندی می‌کرد؛ در قضیّه‌ نهروان که [دشمنان] ده هزار نفر بودند، حضرت گفت از این ده هزار نفر هرکسی که بیاید این طرفِ این پرچمی که من نصب کرده‌ام، ما با او جنگ نداریم؛ آمدند، اکثر [آن‌ها] آمدند این طرف. حضرت فرمود بروید، رهایشان کردند. بله، آن‌هایی که ماندند و لجاج کردند و تعصّب کردند، با آن‌ها جنگید؛ بر آن‌ها هم غلبه پیدا کرد. یعنی تدبیر در اداره‌ کشور؛ شناختن دشمن، شناختن دوست؛ همه‌ دشمنان یک‌جور نیستند؛ از بعضی‌ها صرف‌نظر کرد. بعضی‌ها با امیرالمؤمنین همان اوّل کار بیعت نکردند؛ مالک اشتر بالاسر حضرت ایستاده بود، شمشیر هم دستش بود، گفت یا امیرالمؤمنین! اجازه بده این آدمی که با تو بیعت نمی‌کند گردنش را بزنم؛ حضرت خندیدند، گفتند نه، این جوان هم که بود، آدم بد اخلاقی بود، آدم تندی بود؛ حالا هم پیر شده، تندتر شده، بگذار برود؛ ولش کردند و رفت. این تدبیر است؛ بالاترین تدبیر این است که یک کسی که در رأس قدرت است، بداند با چه کسی طرف است و با هر کسی چه‌جور باید رفتار بکند؛ از خصوصیّات حکومتی امیرالمؤمنین یکی این بود. /6262


تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی