خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی «طعم شیرین خیال» به کارگردانی کمال تبریزی داستان دختری به نام شیرین است که ماجرای خواستگاری استادش از خود و اتفاقات پیرامون آن را تعریف می کند. در این فیلم سینمایی بازیگرانی چون شهاب حسینی، نازنین بیاتی، نادر فلاح، نازنین فراهانی و پریوش نظریه حضور دارند. البته این فیلم در واقع معرف بحث انرژی های نو و استفاده از آن در جامعه است. فیلمی که توانسته به خوبی و با زبان عامیانه فواید استفاده از انرژی خورشیدی و بادی را به مخاطب یادآور شود.
این فیلم که در بخش «سودای سیمرغ» سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت این روزها به عنوان یکی از فیلم های اکران نوروزی در سینماهای کشور در حال اکران است. به همین مناسبت کمال تبریزی کارگردان و محمد علی حسینی نژاد تهیه کننده «طعم شیرین خیال» مهمان خبرگزاری مهر شدند تا گفتگویی درباره این فیلم داشته باشیم.
کمال تبریزی در بخشی از صحبت های خود به دلایل ساخت فیلمی با موضوع طبیعت و انرژی های نو و علت ساخت این فیلم در استان کرمان پرداخت. این کارگردان در این گفتگو به این امر اشاره کرد که در هنگام نگارش فیلمنامه، تصمیمی مبنی بر اینکه داستان در کدام شهر رخ دهد، گرفته نشده بود. اما در هنگام بازنویسی فیلمنامه با توجه به اینکه داستان به سمت انرژی های خورشیدی و بادی می رفت، تصمیم گرفته شد استان کرمان محور اتفاقات داستان و خانواده ای که درگیر فیلم هستند، قرار گیرد.
این کارگردان همچنین به این مساله اشاره کرد که علاوه بر کرمان استان دیگری مانند البرز نیز جزو گزینه های فیلمبرداری بود که در نهایت کرمان برای این فیلم انتخاب شد.
در بخش دیگری از این گفتگو تبریزی به قصه خواستگاری استاد از شخصیت اصلی داستان اشاره می کند و بر این باور است برای اینکه قصه و آن چه که می خواهد را به مخاطب منتقل کند، نیازمند یک قالب و ساختار متفاوت بوده به همین دلیل تصمیم گرفته تا از روابط خانوادگی و به خصوص ماجرای خواستگاری «گروس» از «شیرین» یا همان استاد و شاگرد استفاده کند.
وی در بخش دیگری از این مصاحبه می گوید «طعم شیرین خیال» و چگونگی به تصویر کشیدن روابط حاکم بر یک خانواده می تواند یک نوستالوژی دوست داشتنی برای جوانان باشد. او با اشاره به واکنش های «گروس» می گوید، شخصیت «گروس» مدل ایرانی «درسو اوزالا» ساخته کوروساوا است و می توان گروس را ایرانیزه شده «درسو اوزالا» دانست.
حسینی نژاد تهیه کننده این فیلم نیز معتقد است، با توجه به اینکه داستان به دنبال نشان دادن پاکی و درست زیستی است، «طعم شیرین خیال» می تواند بیش از هر چیز برای دختران جوان جذابیت داشته باشد. او بر این باور است زمانی که از پاکی صحبت می شود، نمی توان از عشق حرف نزد چرا که عشق طبیعتی پاک دارد.
با ما در این مصاحبه همراه شوید:
*آقای تبریزی، «طعم شیرین خیال» فیلمی است که نشان دهنده اهمیت استفاده از انرژی های نو در جامعه امروز است و البته می توان گفت این برای اولین بار است که کارگردانی مانند شما دغدغه هایی چون توجه به طبیعت و انرژی را به تصویر می کشد. چه چیز باعث شد تا چنین فیلمی را جلوی دوربین ببرید؟
کمال تبریزی: اتفاقا همیشه این دغدغه در من بود که کاری مربوط به طبیعتی که در آن زندگی می کنیم، بسازم. البته هیچ گاه ایده ای در زمینه ساخت فیلم با موضوع طبیعت در ذهن من شکل نگرفته بود تا اینکه سال گذشته دکتر حسینی نژاد تماس گرفت و گفت که یک ایده با موضوع طبیعت و انرژی های نو دارد که تا مرحله فیلمنامه نیز پیش رفته است. بعد از مطالعه فیلمنامه به دلیل آن که در فیلمنامه به موضوع انرژی های پاک و نو اشاره شده بود، موافقت خود را برای کار در این پروژه اعلام کردم.
زمانی که انرژی های پاک را با انرژی های دیگر مقایسه کنیم، قطعا انرژی های پاک مقرون به صرفه تر و در دراز مدت استفاده از این انرژی ها به نفع طبیعت است. استفاده از انرژی های فسیلی باعث ایجاد آلودگی در طبیعت می شود و بیماری های عجیب و غریبی به وجود می آورد. همین مساله سبب شد تا فیلمی بسازیم و در آن به اهمیت استفاده از انرژی های نو اشاره کنیم.
اگر به گذشته برگردیم، می بینیم اولین منبع انرژی که جلوی چشم بشر قرار داشته خورشید بوده و انسان ها به نوعی از آن استفاده می کرده اند. این مساله همیشه برای من علامت سوال بود که انسانی که از دوره های قبل می توانسته به این منبع انرژی فکر کند و از همان اول تلاش کند از این منبع انرژی استفاده کند چرا یکباره تصمیم می گیرد زمین را حفر کند تا به انرژی های فسیلی دست پیدا کند و چرا از همین انرژی که در دسترس بوده، استفاده نکرده است.
عمده منابع انرژی های نو به خورشید و باد مربوط می شود و در کشور ما نیز استان کرمان یکی از مهمترین منابع انرژی خورشیدی و بادی است. به عنوان مثال در منطقه کویری کرمان منطقه ای با نام «گندم بریان» وجود دارد که یکی از گرم ترین نقاط کره زمین است. حتی درجه حرارت این منطقه در فصلی از سال به قدری بالا می رود که هیچ موجود زنده ای در آن منطقه نمی تواند ادامه حیات دهد، حتی ویروس هم نمی تواند در این منطقه به حیات خود ادامه دهد. فکر می کنم استان کرمان می توانست بهترین گزینه برای مکان فیلمبرداری «طعم شیرین خیال» باشد، چرا که هم نور آفتاب و هم باد در این استان بسیار زیاد است.
در نهایت باید بگویم که «طعم شیرین خیال» حاصل علاقه شخصی عوامل این فیلم به طبیعت و علاقمندی آنها به انرژی های نو بوده است و نمی توان آن را فیلمی سفارشی از سوی نهادی دیگر دانست.
*آقای حسینی نژاد، با توجه به اینکه شما پیشنهاد ساخت چنین پروژه ای را دادید، پیش از هر چیز می دانستید که برای معرفی انرژی های نو نیازمند زبان علمی هستید، اما در فیلم می بینیم که تمام اطلاعات مورد نیاز برای معرفی چنین انرژی به زبان عامیانه و قابل درک برای همه اقشار مختلف جامعه ارائه شده است و این نکته قابل توجهی در فیلم است.
محمد علی حسینی نژاد: ما می خواستیم یک فیلم سینمایی را جلوی دوربین ببریم، به همین دلیل نمی توانستیم از زبان تخصصی استفاده کنیم و باید از زبانی استفاده می کردیم که مردم عادی آن را درک کرده و بعد از علاقمندی به موضوع به سمت کسب دانسته های بیشتر در این زمینه کشیده شوند. سعی کردیم به گونه ای مطالب را ارائه دهیم تا مردم بتوانند مضامین فیلم را به خوبی درک کنند و در واقع نوع بیان این مضامین چالش دیگری بود که خانم ثمینی فیلمنامه نویس «طعم شیرین خیال» با آن روبرو بود. به همین دلیل تصمیم گرفتیم ساختاری از روایت داستان های ایرانی که برگرفته از افسانه های شرقی و ایرانی باشد و بتواند مخاطب را به سمت خود بکشاند، انتخاب کنیم. درست است که مطالعات زیادی در زمینه انرژی های نو داشتیم، اما تمام اطلاعاتی که به دست آوردیم را وارد فیلم نکردیم بلکه می خواستیم این اطلاعات را داشته باشیم تا بدانیم می خواهیم در فیلم درباره چه چیزی صحبت کنیم.
به عنوان مثال یکی از مسائلی که باید مورد توجه قرار گیرد، این است که استفاده از انرژی های نو بسیار مقرون به صرفه است، این در حالی است که بسیاری از مردم بر این باورند استفاده از این نوع انرژی ها بسیار گران تمام می شود. نوعی انحراف نگرش در بشر قرن بیستم رخ داده که فکر می کند انرژی های فسیلی ارزان تر از دیگر انرژی ها است، در حالی که انرژی های فسیلی بسیار گران است ضمن اینکه می توانیم از آن استفاده های بسیار مهم تری داشته باشیم.
ما از انرژی های فسیلی به صورت خام استفاده می کنیم و این به آن معنا است که انگار این نوع از انرژی ها را دور می ریزیم. اگر به این مسائل توجه کنیم به این نتیجه می رسیم که میزان ضرری که بشر برای استفاده از انرژی های فسیلی هزینه می کند بسیار بیشتر از منفعتی است که در استفاده از این گروه انرژی می برد.
*به تصویر کشیدن رابطه عاطفی یک استاد و دانشجو بهانه ای شد تا در فیلم به بحث انرژی های نو و حفاظت از محیط زیست پرداخته شود، چرا تصمیم گرفتید تا این داستان را با حضور یک رابطه عاطفی به تصویر کشید؟
تبریزی: زمانی که می خواهید یک مفهوم را در فیلم خود داشته باشید، باید به قالب و ساختاری فکر کنید که بتواند برای بیننده جذاب باشد، به همین دلیل با در نظر گرفتن گروه مخاطبانی که برای آن ها فیلم می سازید باید قالب مناسبی نیز انتخاب کنید. اگر برای گروه کودک فیلم می سازید طبیعتا از یک ساختار و شکلی شروع می کنید که برای کودک جذاب باشد. در حوزه سینمای بزرگسال هم همینطور است، یعنی باید فکر کنید که چه شخصیت هایی و در چه موقعیت هایی چه داستان و چه قصه ای را روایت کنند که می تواند برای بیننده جذاب باشد.
اینکه یک رابطه بین پدر و دختری در وهله اول نشان داده شود و اینکه پدر نگران آینده دختر است و آن دختر ممکن است خواستگارهایی داشته باشد که از طریق این خواستگارها بتوان فضای خانه و خانواده را به تصویر کشید، آن هم خانواده سنتی که در آن هنوز آن قواعد و اصول پایبندی به یک سری ملزومات اخلاقی خانوادگی وجود دارد را به شهرستانی ببریم که هنوز چنین پایه هایی دارند، می توانست هم برای مخاطب جذاب باشد و هم شروعی برای ارائه موضوعی که می خواستیم برای آن فیلم بسازیم، باشد. البته ممکن است در تهران چنین پایبندی های خانوادگی را پیدا کنید اما تعداد آن بسیار کم است.
چنین فضایی در شهرستان ها بیشتر دیده می شود بنابراین این ایده اولیه می تواند برای یک فیلم سینمایی مناسب باشد تا این اثر برای بسیاری از جوانان که مساله ازدواج برای آن ها شکل و شمایل دیگری پیدا کرده است، جذاب باشد. چنین اثری می تواند از این نظر که مخاطب را به گذشته می برد نیز دیدنی باشد. البته این مساله و چنین نمایش فضای خانوادگی برای من نیز بسیار جذاب بود و باید دید مخاطبان تا چه اندازه از به وجود آمدن چنین فضایی در فیلم راضی هستند.
فکر می کنم در دل این فیلم یک نوستالوژی وجود دارد که می تواند به خاطر فضای شاد و مفرحی که دارد و با توجه به اکران در نوروز، حس خوبی را در مخاطب به وجود آورد. فضایی در فیلم وجود دارد که فکر می کنم نوعی حس دلنشین در آن است و جوان های امروز با تماشای آن به نوعی اگر یاد زندگی امروزی نمی افتند حداقل به یاد دوران کودکی خود می افتند که این امر می تواند یک نوستالوژی جذاب و دوست داشتنی برایشان باشد.
حسینی نژاد: خمیرمایه داستان دربرگیرنده مباحث مختلفی چون پاکی و درست زیستن است. می توان گفت این فیلم به نوعی درباره تمجید و ستایش پاکی در همه بخش های زندگی است. زمانی که وارد چنین مقوله ای می شوید، مساله عشق خود به خود مطرح می شود چرا که مقوله عشق ذاتا از پاکی سرچشمه گرفته است. ما در حکایات و افسانه های ایرانی - شرقی نیز چنین روابطی را داریم. این را می دانستم زمانی که می خواهیم از پاکی صحبت کنیم، نمی توانیم از عشق صحبت نکنیم. در واقع عشق، همان دوست داشتن و مهر است که در درون انسان ودیعه گذاشته شده است و این مقوله بسیار با اهمیت است.
*تاکید بر پیوندهای خانوادگی نیز به همین دلیل در فیلم بیان شده است؟
حسینی نژاد: بله، در فیلم ما، نوع رابطه عاشقانه ای که شکل می گیرد، همسو با نگاهی است که «طعم شیرین خیال» به طبیعت و مهربانی دارد. به همین دلیل است که روابط افراد خانواده، عشق دختر به پدر و رابطه استاد و دانشجو در این فیلم نمایش داده شده است. به همین دلیل شهاب حسینی بازیگر نقش گروس خیلی ساده و شفاف عشق خود را نسبت به شیرین بیان می کند و معتقد است زمانی که چیزی یا کسی را دوست دارید باید آن را بیان کنید اما قواعد و ذهنیت ها مانع ابراز چنین حسی می شود و باعث می شود که دوست داشتن که مساله ای طبیعی و خدادادی است تبدیل به یک مساله پیچیده شود.
با توجه به اینکه شیرین دختر است و وابستگی بسیاری به خانواده و پدر دارد، یک سری ارزش های اجتماعی برای او با اهمیت است و معتقد است چنین پیشنهادی باید از مسیر خانواده صورت گیرد. این امر درحالی است که شیرین یک دختر تحصیل کرده و امروزی است اما یک سری از مسائل برای او بسیار با اهمیت هستند و نسبت به پیوندهای اجتماعی که اساس خانواده را تشکیل می دهد بسیار دقیق است به گونه ای که ما در این فیلم چیزی به عنوان شکاف نسل ها را نمی بینیم و تنها محبت میان نسل ها را می بینیم.
در واقع می توان گفت محور اصلی «طعم شیرین خیال» پاک زیستی در تمام ابعاد زندگی از جهات مختلفی چون اقتصادی، اجتماعی و حتی عشقی است. زمانی که توضیحات این مسائل را به خانم ثمینی ارائه کردم به خوبی می دانست که چگونه سناریویی بنویسد که این مفاهیم به خوبی در دل آن بیاید.
*فکر می کنید بیشترین مخاطب «طعم شیرین خیال» با توجه به موضوعاتی که در آن اشاره شده است، کدام قشر از جامعه باشند؟
حسینی نژاد: فکر می کنم دختر خانم ها از این فیلم خیلی خوششان بیاید. دیده ام که برخی از دختران جوان که این فیلم را دیده اند از شخصیت شیرین تاثیر گرفته اند و نباید فراموش کرد که دخترخانم ها و خانم ها می توانند در تغییر فرهنگ به سمت پاکی نقش عمده ای داشته باشند. پس «طعم شیرین خیال» می تواند از چنین مخاطبانی استفاده کند و فرهنگ پاک زیستن را در جامعه رواج دهد.
*کمال تبریزی و فیلم هایی که او ساخته است برای مخاطبان سینما و سینما دوستان آشنا است، این کارگردان به خوبی می داند یک فیلم را چگونه بسازد که به بهترین نحو مخاطب را جذب کند. چه چیز باعث شد تا شما کارگردانی این فیلم را به کمال تبریزی پیشنهاد کنید؟
حسینی نژاد: من همیشه تصور می کردم چه فرد دیگری می توانست به غیر از آقای تبریزی «طعم شیرین خیال» را به این خوبی بسازد. «طعم شیرین خیال» با توجه به موضوعی که دارد، نیاز داشت فردی که آن را می سازد واقعا به پیوند میان انسان و طبیعت اعتقاد داشته باشد که در آقای تبریزی این احساس وجود دارد. همچنین برای فیلم نیازمند فردی علاقمند بودیم که بتواند آن را بسازد که چنین علاقه ای هم در آقای تبریزی بود. در نهایت ما علاقمند بودیم تا یک نفر تمام این مفاهیم را با یک زبان شیرین، دل نشین و خوش آیند بگوید که باز هم آقای تبریزی بهترین فرد برای بیان چنین مسائلی بود.
*آقای تبریزی در فیلم رفتارهای فانتزی برای شخصیت «گروس» طراحی کرده اید اما در دنیای طبیعی افرادی که دغدغه طبیعت دارند چنین واکنش هایی از خود نشان نمی دهند. آیا چنین رفتار فانتزی و بزرگنمایی در شخصیت «گروس» نیاز بود؟
تبریزی: برای شخصیت «گروس» یک سری تحقیقات انجام شد و پرس و جوهایی از یک سری افراد داشتیم که به گونه ای دوستدار طبیعت هستند و یا افرادی که از شهر بریده اند و در طبیعت زندگی می کنند. تعداد اندکی از این افراد در جامعه وجود دارد. درست است که همه ما می دانیم که نباید محیط اطراف خود را آلوده کنیم چون در غیر این صورت فضایی که در آن زندگی می کنیم دچار مشکل می شود. ما می دانیم که باید کمتر از اتومبیل در سفرهای داخل شهری استفاده کنیم اما این دانستن در وجود ما و زندگی روزمره و عادی ما وجود ندارد.
چرا که قاعده استمرار زندگی ما این است که صبح بلند شویم، ماشین خود را روشن کنیم و به سمت کارهای روزمره برویم و به لحاظ شرایط و موقعیت زندگی عادت نداریم که مصرف برخی از چیزها را در زندگی خود کم کنیم. مثلا عادت نداریم از مصرف آب روزانه خود کم کنیم یا به قدری به تنفس این هوای آلوده عادت کرده ایم که زمانی که در طبیعت بکر و کاملا پاک می رویم ممکن است سرمان به خاطر اکسیژن خالصی که تنفس می کنیم، گیج برود.
در کنار ما، تعداد معدودی از آدم ها هستند که از زندگی شهری بریده اند. ممکن است در مسیر کوهستانی که حرکت می کنید، کلبه ای ببینید که یک آدم در آنجا زندگی می کند. فکر کردیم اگر یک نوع گریز از زندگی شهری در شخصیت گروس وجود داشته باشد که این گریزان بودن او از زندگی شهری و تمایل بیش از حدش به طبیعت در کنار صفا و پاکی زمین به نظر دیگران کمی جنون آمیز و غیر طبیعی به نظر آید به روند داستان کمک خواهد کرد.
در طراحی اولیه این مساله آمده بود که غیرعادی بودن شخصیت گروس را نشان دهیم و براساس همین نگاه به چنین رفتارها و کنش هایی با شهاب حسینی برای نقش گروس رسیدم و از او خواستم تا به گونه ای این نقش را بازی کند که کاملا نسبت به موقعیتی که دارد از دیگران جدا باشد. دیگر شخصیت ها باید رئالیزم خود را در فیلم حفظ می کردند و همان شخصیت هایی باشند که ما هر روز در زندگی می بینیم، اما گروس باید چند لایه از آدم های دیگر جدا می شد و به گونه ای به نظر می رسید که یک جور جنون در کار او وجود داشت.
می خواستم مخاطب حس کند که گروس غیر عادی است و همان طور که ما زندگی می کنیم، او زندگی نمی کند. در واقع «گروس» تنها در چشم ما غیر عادی است و تنها کسی که در فیلم درست زندگی می کند گروس است. تمام تلاش من این بود که بگویم از زاویه دید این شخصیتدیگران غیر عادی هستند و رفتارش در فیلم به قدری راحت، یله، رها و ساده باشد که دیگران از زاویه دید او غیر عادی به نظر برسند و به گونه ای شبیه بچه ها و کودکان معصوم باشد، کودکانی که مرتکب هیچ خلافی نشده اند.
زمانی که کارکتر گروس را می بینیم چنین حسی در آن وجود دارد و به نظر می آید حسابگری که ما به آن می گوییم عقل معاش و محاسباتی که در زندگی خود داریم و می خواهیم از یکدیگر سبقت بگیریم و به هر قیمتی جلو برویم در شخصیت او وجود ندارد و خیلی راحت حرکت می کند.
حتی شخصیت گروس در ذهن من، البته نه اینکه بخواهم شباهتی ایجاد کنم اما شبیه شخصیت اصلی فیلم «درسو اوزالا» است. این فیلم یکی از آثار کوروساوا است و من این فیلم را بسیار دوست دارم. شخصیت اصلی فیلم سینمایی «درسو اوزالا» در ذهن من بود اما فکر می کردم باید مدل ایرانی آن را در این فیلم ارائه کنم. آن آدم هم همین شکل است و مثلا وقتی به او می گویند کیف فلان آدم را دزدیده اند، می گوید دزدی چیست؟ چرا که اصلا با مفهوم و کلمه دزدی آشنا نیست. به گونه ای در ذهن من کارکتر گروس هم شبیه شخصیت درسو اوزالا بود.
زمانی هم که با آقای حسینی نژاد صحبت می کردم فکر می کردیم که گروس هم می تواند اینگونه باشد چرا که اینقدر شخصیتی متفاوت و بیرون زده نسبت به شخصیت های دیگر فیلم داشت که مخاطب می توانست این حس را داشته باشد که رفتار گروس غیر واقعی و غلوآمیز است، رفتار گروس ناشی از آتشی است که در درون این آدم وجود دارد.
اینقدر این آدم از قواعد غلط جامعه فاصله دارد و نسبت به آن مخالف است که تبدیل به آدمی شده است که رفتار، بیان، درس دادن و همه جوانب زندگی او شکل غیرعادی دارد. در واقع فکر می کردم چنین تفاوت هایی باید در شخصیت گروس وجود داشته باشد که این آدم از دیگر شخصیت های فیلم جدا باشد. حتی سعی کردم که او به گویش دیگری صحبت کند، گویشی که متعقل به جای خاصی نیست. می توان گفت گویش او متعلق به همه جا است.
ادامه دارد...