سپاه منصور: به خودم اجازه نمیدهم به کسی توصیهای کنم/ عاشق آشپزی اما متنفر از جارو کردن!
18:47:01 1394/01/10
فریده سپاه منصور از شگفتیاش نسبت به بهار و تغییرات طبیعت میگوید، از اینکه جوانان امروز بچهدار نمیشوند متعجب است و درباره ماجراهای مادرشوهر شدن که هنوز تجربه اش نکرده است، می گوید.
۱۵ فروردین ۹۴ که بیاید فریده سپاه منصور وارد شصت و هشتمین سال زندگیاش میشود؛ سالهایی که بیش از نیمی از آنها را صرف بازیگری کرده است، گرچه کارنامه او آنقدر با وسواس و دقت شکل گرفته که به نظر نمیرسد او ۴۴ سال است در سینما، تلویزیون و تئاتر ایران مشغول فعالیت است.
آخرین سریالی که از سپاه منصور دیدیم، «شاهگوش» بود که به کارگردانی داود میرباقری در شبکه نمایش خانگی تولید شد. سریال روی آنتن او نیز «جلال الدین» است که در آن نقش مهینه خاتون مادربزرگ جلال الدین را بازی میکند. نوروز سال ۹۴ شبکه چهار سیما فیلم سینمایی «آسمان محبوب» ساخته داریوش مهرجویی با بازی سپاه منصور را روانه آنتن خواهد کرد.
خانم دهقان سریال «عقیق»، سوفیا «معصومیت از دست رفته» و مش مریم «مهمان مامان» یکی از روزهای اسفند ماه، در آستانه بهار و تولد ۶۸ سالگیاش به خبرگزاری مهر آمد و گپ و گفتی مفصل با ما داشت. او صریح و دلنشین سخن میگفت و حرفهای صادقانهاش به دل مینشست. شاید همین بود که گفتگوی ما با او به درازا کشید.
بخش اول این گفتگو را در ادامه میخوانید:
سال های بسیاری از عمرتان را به بازیگری سپری کردید. مادر بودن و بازیگر بودن چطور با هم کنار آمدند؟
ما زندگی شلوغی داریم. قدیمها که فرزندانم کوچکتر بودند، دور هم جمع میشدیم و حافظ میخواندیم. وقتی بچهها کوچکتر هستند، آدم برایشان تلاش زیادی میکند اما وقتی بزرگتر میشوند، این مسئولیت کمتر میشود و ما هم به عنوان بازیگر سر پروژههای بیشتری میرویم .من بیش از پنج سال به خاطر خانوادهام و تربیت فرزندانم کاری را نپذیرفتم چون به شدت اعتقاد دارم که فرزند باید در دامن پدر و مادر و خانواده پرورش پیدا کند. البته ماجرا به همین راحتی هم نبود چراکه ما در این مدت برای ایجاد چنین فضایی بسیاری از مشکلات مالی را سپری کردیم ولی آن چیزی که به نظر من از همه چیز بیشتر اهمیت دارد، محبت پدر و مادر است. آنقدر که محبت با بچهها، آنها را رشد میدهد مسائل مالی موثر نیستند. از سوی دیگر وقتی برای فرزندت وقت میگذاری و با او دائم در ارتباط هستی، فرزند که به مرور بزرگتر و فهمیدهتر میشود، مسئولیتهای پدر و مادر هم سبکتر میشود زیرا شما یک فرزند فهمیده را پرورش دادید که نتیجه تربیت و توجه زیاد شما به او بوده است.
آیا در مادرهای امروزی هم این فضا وجود دارد؟
باید این چنین باشند. البته آقایان هم باید شرایط امروزی را درک کنند. در قدیم خانمها در خانه بودند و آقایان بیرون. بعد خانمها هم آمدند بیرون و در کنار آقایان کار را تجربه کردند اما آقایان همچنان خانمها را به چشم خانم خانه میدیدند. اکنون هم در بسیاری از وقتها خیلی از آقایان بیکارند و این خانمها هستند که بار زندگی بر دوش آنها است. ولی من فکر میکنم نسل جدید مردهای روشنفکرتری نسبت به زمان ما دارد یعنی به معنای دقیق شوهرهای امروزی روشنفکرترند.
آیا شما در سال هایی که لحظه تحویل سال مثل امسال به وقت خواب می رسد باز هم سر سفره هفت سین مینشینید؟
بله، همیشه. میدانید یک چیزهایی است که از کودکی در وجود همه ما نهادینه میشوند. گاهی پیش میآمد که ما سر سفره تحویل سال خوابمان میبرد و بعد بلند میشدیم و میدیدیم همه در حال تبریک گفتن به هم هستند و ما آن موقع میفهمیدیم که سال تحویل شده است. به هر ترتیب ما آن سفره را میچیدیم چون این فضا حس بسیار خوبی به ما میدهد که واقعا لذت بخش و خوب است. من حتی اگر بارها هم در این فضای سفره هفت سین خوابم ببرد باز هم دوست دارم در خانه داشته باشم.
شما هم که متولد فروردین هستید و لابد ماه تولدتان در علاقهتان به بهار بی تأثیر نیست
من فکر میکنم هر آدمی در فروردین ماه بچه میشود و ربطی هم به این موضوع ندارد که متولد فروردین باشد یا نباشد. در فروردین انسان مانند کودکان میشود؛ گویی دوباره انسان وارد زندگی جدیدی شده است و حسی دارد که هر انسانی بسته به شرایط آن را درک میکند. ما در مجتمعی زندگی میکنیم که درختان زیاد داریم. وقتی این درختان در آستانه بهار شروع به جوانه زدن میکنند و ما میتوانیم این سیر تولد تا رشد گیاه را ببینیم به قدری فضای زیبایی شکل میگیرد که حد ندارد و حس خوبی دارد. همه چیز به دل آدم ارتباط پیدا میکند. به طور حتم شما هم اگر آدم دل شاد و سر زندهای باشید این جوانه زدن، این رشد و این همه بوی زندگی را به وضوح میبینید. در فروردین بیشتر از هر موقعی این به دنیا آمدن دوباره گیاهان به چشم میآید که حس بسیار خوبی به من میدهد.
خودتان هم اهل نگهداری گل و گیاه هستید؟
من در آب دادن به گلها تنبلم به همین دلیل نمیتوانم در خانه گل داشته باشم. یک روز پس از اجرای یکی از نمایشهایم دامادم به من گلی داد که باید روزی سه بار به آن آب میدادم. من هم سعی کردم این کار را درست انجام دهم. بعد از مدتی برگهای این گلدان ریخت اما پس از چند روز دوباره برگهایش درآمد؛ برگهایی قرمز و زیبا که برای من خیلی جذاب است. به نظرم مهم نیست میتوانیم چند گل و گیاه داشته باشیم اما همین که با یک عدد گلدان حرف بزنیم و از بودنش لذت ببریم کفایت میکند. همین که با گل این گلدان حرف میزنید و شاهد سبز شدن آن هستید حال بسیار خوبی است که برای هر انسانی جالب توجه خواهد بود.
معمولا تعطیلات نوروزیتان را چطور میگذرانید؟
دیدن بزرگترهای فامیل میرویم. فرقی ندارد از خانواده من باشند یا خانواده آقای توکلی. به بزرگترها سر میزنیم. من هیچوقت برای بچههایم هم دخترعمه و دخترخاله را جدا نکردم و آنها با همه فامیل صمیمی هستند. دیدن خواهر و برادرها و دوستان میرویم. ما برنامهای داریم که همه دخترخالهها و پسرخالهها که تعدادمان زیاد است، روز دوم عید خانه یکی جمع میشویم و همه را میبینیم تا اگر در طول عید نشد یکدیگر را ببینیم، دیدارها اینگونه تازه شود. تابستانها هم در پارک قرار میگذاریم و به پیک نیک میرویم.
پیشنهاد میکنید مردم چطور تعطیلات نوروزیشان را بگذرانند؟
ببخشید من چه کاره هستم که به مردم توصیه کنم؟ محققم، جامعه شناسم یا مردم شناس!؟
هنرمندید. مردم معمولا حرف هنرمندان را قبول دارند
من اگر خیلی هنر کنم باید خودم درست زندگی کنم و هیچوقت به خودم اجازه نمیدهم به کسی توصیهای کنم. هر کسی هر کاری دوست دارد انجام بدهد.
شما نوه هم دارید؟
خیر و این برای من نکته جالب توجهی است چرا که نسل جدید اصلا نمیخواهد بچه دار شود. اگر دقت کرده باشید در حال حاضر همه خانمها شاغل هستند و متاسفانه میبینیم که تعدادی از همین خانمها از همسران خود جدا میشوند و وقتی هم از آنها دلیل را جویا میشویم معلوم میشود مردان فرزند میخواستند اما خانمها نه. خانمها به این دلیل مخالفت میکنند چون باید بعد از بچه دار شدن در خانه بنشینند و دیگر فعالیتی نداشته باشند به خاطر همین از همسر خود جدا میشوند. عدهای دیگر هم باورهایی از قبیل آلودگی هوا و وقوع جنگ را بهانهای برای بچه دار نشدن خود میدانند. اینها در یک نا آرامی به سر میبرند که امنیت بچه دار شدن را در خود نمیبینند.
انگار این حرفها بیشتر بهانه است. امروزیها در نوع برخوردهایشان هم با نسل گذشته متفاوتند
من برخی مواقع سوار اتوبوس میشدم چون خیلی از اتوبوس سواری خوشم میآمد اما اتفاق ناراحت کننده برایم این بود که این من بودم که بلند میشدم و جایم را به یک آدم مسنتر میدادم در حالی که جوانان در عادیترین شکل ممکن به نشستن خود ادامه میدادند و کاملا به این فضا بی اعتنا بودند. البته وقتی متوجه میشدند که من فریده سپاه منصور هستم آن وقت به این فکر میافتادند که جای خود را به بزرگترها بدهند. جالبتر اینکه به من طعنه میزدند که فلانی آیا اتومبیل گران قیمت خود را در گاراژ گذاشتهای یا میخواهی با سوار شدن به اتوبوس بگویی که شما هنرمندان هم مثل ما هستید؟!
شما واقعا همیشه اهل رفت و آمد با وسیله نقلیه عمومی در سطح شهر هستید؟
خیر. به دلیل اینکه لوکیشنهای کاری ما اغلب دور از منزلمان هستند، مجبورم از آژانس استفاده کنم. البته همانطور که گفتم دوست دارم سوار اتوبوس بشوم اما به خاطر همین فضایی که گفتم کمتر دست به این کار میزنم و لحظههایی هم که در اتوبوس مینشینم سعی میکنم گوشهایم حرفهای این چنینی را نشنود. جالب اینکه یک میدان میوه و تره بار در نزدیکی منزل ما هست که من هر وقت به آنجا مراجعه میکنم فقط از درگاه خدا میخواهم که کسی مرا نشناسد. کافی است که یک نفر من را بشناسد آن زمان است که همه ساکنان حاضر در میدان میوه تره بار مرا میشناسند.
جالبتر اینکه بسیاری از این عزیزان هم با صدای بلند میگویند فلانی آمده تا وانمود کند به مردم تعلق دارد و گرنه همه میدانند او حساب میلیاردی در فلان بانک دارد. البته این موضوع در کنار لطف و مهربانی است که بسیاری از مردم به من دارند. اما خب به هر حال ناراحتم میکند، به طوری که در برخی موارد حس میکنم حق مردم را خوردهام که این چنین با من برخورد میکنند. ولی با این حال باز هم برای خرید میروم چرا که معتقدم ما باید مردم را ببینیم. من اگر مردم را نبینم و با آنها گفتگو نداشته باشم، فضا شکل دیگری میشود.
با این توصیفاتی که از همسرداری، نگهداری فرزند و خرید میوه و تره بار گفتید به نظر میآید با آشپزی هم میانه خوبی دارید؟
من عاشق آشپزی هستم. البته از تمیز کردن و جارو کردن متنفرم، ولی عاشقانه آشپزی را دوست دارم. خودم غیر از رشته پلو و هویج پلو همه غذاها را دوست دارم و برای خوب درست کردن آنها هم نهایت تلاشم را انجام میدهم. البته یکسری غذاها هست که همسرم دوست دارد و پسرم دوست ندارد و یکسری غذا هم وجود دارد که فرزندم دوست دارد و همسرم تمایلی به خوردن آنها ندارد.
بنابراین پسر شما هنوز ازدواج نکرده است و شما در مقام یک مادر شوهر قرار نگرفتید؟
نه خوشبختانه. البته بعضی وقتها به پسرم میگویم که اگر روزگاری ازدواج کردی و من در دنیا نبودم یادت باشد که این رفتارهای غذایی را همسرت تحمل نخواهد کرد. بعد او هم به شوخی میگوید مادر خیالتان راحت هر وقت من زن گرفتم آن وقت متوجه میشوید چنین رفتارهایی از من سر نمیزند. به همین خاطر است که همیشه از خدا خواستهام وقتی پسرم ازدواج میکند در این دنیا نباشم چون دوست ندارم منصب مادر شوهری را به دوش بکشم.
اما من حتم دارم شما بسیاری از تابوهای موجود در حوزه مادر شوهرها را میشکنید
میدانید مساله چیست، مساله این است که در حال حاضر برنامههای مختلف روشنگرانه از تلویزیون نسبت به قبل بیشتر شده که کمک زیادی به استحکام کانون خانواده میکند. البته بماند که مردها زیاد اهل این برنامهها و حرفها نیستند ولی بالاخره بانوان به این موضوع توجه بیشتری میکنند. یک کتاب معروفی به نام «زنان ونوسی، مردان مریخی» وجود دارد که من همیشه این کتاب را به زوجهای جوان اهدا و به آنها تاکید میکنم آن را با هم بخوانند و به صورت جداگانه این کار را انجام ندهند. زوجها با خواندن این کتاب باید متوجه شوند که چقدر مرد و زن دنیای متفاوتی از یکدیگر دارند. برای اینکه آن زمانی که خانم خود را میکشد تا عشق خود را به همسرش نشان دهد مرد اصلا نمیفهمد چراکه او دنیای متفاوتی با دنیای همسرش دارد. یا مردها که جمله دوستت دارم را به سختی بیان میکنند و دوست دارند با عمل این را نشان دهند. اما چون این دو انسان از دو کره جدا هستند هیچکدام این نوع دوست داشتن را دریافت نمیکنند و گاه حتی با وجود اینکه خیلی یکدیگر را دوست دارند، از هم جدا میشوند. من پیشنهاد میکنم که زوجهای جوان اگر قصد ازدواج دارند و یا ازدواج کردهاند حتما این کتاب را مطالعه کنند چون به حدی نکات بامزهای دارد که میتواند مفید فایده باشد. اینها تجربههایی است که من در آستانه ۶۸ سالگی به دست آوردهام و شما باید به سن من برسید تا متوجه حرفهایم شوید.
به طور حتم در دوره شما چنین کتابی وجود نداشت. پس شما چطور به فضای خوبی از زندگی زناشویی و مسائل مربوط آن رسیدید؟
من شهریور سال ۵۰ ازدواج کردم و آن زمان مشکلی وجود نداشت. ولی مسایلی مثل اینکه مادر زن و مادر شوهر و فلانی و فلانی چه میگویند و چه نمیگویند در خانوادههای آن نسل وجود داشت.
به هر ترتیب من اعتقاد دارم همواره باید صبور باشیم. اگر صبور باشیم بیشتر دنیای اطراف را میبینیم و بیشتر به حل مشکلات کمک میکنیم. ما باید همیشه صبر کنیم. مادران در برخی موارد فکر میکنند پسرشان وقتی عاشق میشود او هم فراموش میشود. من معتقدم هیچ پسری در هیچ شرایطی مادر خود را فراموش نمیکند. البته در بعضی اوقات مادران به خاطر اینکه پسران خود را از دست ندهند اعمالی انجام میدهند که نفر سوم زندگی که همان عروس خانم است از کار این مادر رنجیده خاطر شود. در حالی که چیزی از دست نمیرود. پسر یکی دو سالی سرگرم زندگی خود با همسرش است اما مطمئن باشید بعد از این مدت آرامش دوباره به کانون اولیه خانواده پسر و دختر باز میگردد و این التهاب فروکش خواهد کرد. بنابراین در چنین فضایی لازم است که همه صبور باشند...
23503