گفتوگو با نویسنده فیلمنامه پرطرفدار جشنواره / گوهری: من به مخاطب دروغ نگفتم
19:07:14 1393/12/03
سمیه علیپور: مخاطبان سینما محمدرضا گوهری را به عنوان نویسنده فیلمنامه «خیلی دور، خیلی نزدیک»، «فرزند خاک»، «یه حبه قند» و «ملکه» و دیگر آثار مطرح سینمای ایران به خاطر دارند. او با «رخ دیوانه» در سی و سومین جشنواره فیلم فجر حضور داشت. این فیلم در این دوره از جشنواره در بخشهای مختلف جوایز دریافت کرد؛ از جمله جایزه بهترین کارگردانی، فیلم و فیلم منتخب تماشاگران.
گوهری در «رخ دیوانه» پیچیدگیهایی را وارد روایت داستان کرده همین موجب توجه منتقدان و مخاطبان به این فیلمنامه شد.
این فیلمنامهنویس در گفتوگو با خبرگزاری خبرآنلاین در مورد روند نگارش فیلمنامه «رخ دیوانه» که روایتگر مقطعی از زندگی چند جوان است، توضیحاتی ارائه کرد.
آقای گوهری چطور سراغ داستان «رخ دیوانه» رفتید؟
ماجرا به چند سال قبل برمیگردد. این فیلمنامه در ابتدا به این ترتیبی که در فیلم «رخ دیوانه» دیده ميشود نبود؛ فیلمنامهای سه اپیزودی به عنوان «باخت پنهان» بود. در آن متن سه داستان روایت میشد که البته خود «باخت پنهان» تجربه شش ماه تحقیق بود.
کار تحقیقی در چه زمینهای داشتید؟
در سال 1382 و 83 امکان آن را یافتم که در دبیرستانهای دخترانه و پسرانه حضور داشته و تحقیقاتی را در مورد این نسل انجام دهم. حاصل این تحقیقات دو فیلمنامه شد یکی «باخت پنهان» و دیگری «جیبهای پر از شکلات». فیلمنامه دوم به تهیهکنندهای واگذار شد که شاید دیگر ساخته نشود و فیلمنامه اول در اختیار آقای داودی قرار گرفت. از بین سه اپیزود «باخت پنهان» قصه ماندانا و غزل باقی ماند و فیلمنامه از شکل اپیزودی خارج شد. نسخه اصلی «رخ دیوانه» شش سال پیش نوشته شد اما در طول این سالها فرصت هایی برای بازنویسی پیش آمد. در این مدت تغییرات حاصل از تکنولوژی نیز وارد فضای فیلم شد و براساس ورود ابزار جدید ارتباطات مجازی، تغییراتی در فیلمنامه ایجاد و آن را به روز کردم.
آشنایی شما به نسل جوان و عادات و رفتارش هم به واسطه همین تحقیقات به دست آمد؟
این تحقیقات زمینه آن را فراهم کرد که از نزدیک به مسائل جوانان آشنا شوم. نکته قابل توجه در مورد تمامی جوانهایی که به نوعی با مشکل روبرو بودند این بود که همه آنان حتما در خانه مسالهای جدی داشتند. این نشان میداد که اهمیت خانواده در زندگی جوانان تا چه حد است و داستان «رخ دیوانه» هم از این زاویه به جوانان نگاه می کند.اتفاقی که برای ماندانا (با بازی طناز طباطبایی) افتاد تا حدودی واقعیت داشت و همینطور ماجرای غزل ( نازنین بیاتی) و شناسنامه آمریکایی اش که از دل همین تحقیقات بیرون آمد.مجموعا 35 ساعت نوار مصاحبه از آن تحقیقات بدست آمد.
محمدرضا گوهری
یکی از نکات قابل توجه در مورد فیلمنامه این کار، این است که به نظر میرسد شما در مقام نویسنده تسلط کامل به شخصیتها و سرنوشت آنان داشتید و این تسلط موجب ایجاد انسجامی شده است.
وقتی شما مدتی یک فیلمنامه را رها میکنید و دوباره به آن بازمیگردید متوجه میشوید که چه جاهایی داستان را به اشتباه رفتهاید، در شخصیتپردازیها مشکل دارید و آن را اصلاح میکنید. بنابراین 6 سال بازنگری گاه به گاه فیلمنامه قطعا روی این موضوع تاثیر داشته است. به عنوان مثال در پایان فیلمنامه اولیه «رخ دیوانه» ،مسعود ( با بازی ساعد سهیلی) در خانهای که چندین طبقه است زندگی میکند و پیروز( امیر جدیدی) که به دنبال او میگردد بعد از حضور در این خانه از بلندی پرت میشود. (آن پایان بندی نیاز داشت که پیروز از یک ساختمان بلند به پایین بیافتد) خب به نظرم غیرمنطقی بود که یکدفعه مسعود با آن وضع مالی که دارد از یک ساختمان مرتفع و قطعا گرانقیمت سردر بیاورد. ابتدا فکر کردم آنجا میتواند خانه خواهرش باشد و بعد احساس کردم این هم جواب نمیدهد. در همین کش و قوس بود که به یاد شکوفه افتادم که در همان ابتدای داستان از قصه خارج شده بود.مسعود می توانست به خانه شکوفه پناه بیاورد اما با چه منطقی...از طرفی از همان اول هم این موضوع ذهنم را درگیر کرده بود که مسعود با شخصیتی که دارد نمی تواند چنین نقشه ای طراحی کند پس دیدم همه چیز با هم جور شد.شکوفه کسی بود که این نقشه را طراحی کرده بود و مسعود آن را به کمک پیروز اجرا کرده بودند.پس منطقی بود که مسعود در انتها به شکوفه پناه بیاورد.حالا دیگر شکوفه هم نقشی در این قصه داشت.پاسخ به یک سوال به ظاهر بی اهمیت( مسعود چگونه سر از آن خانه در آورده) از شکوفه شخصیتی تأثیر گذار ساخت.
متاسفانه یکی از مشکلات ما در فیلمنامهنویسی این است که متنها خیلی سریع نوشته و اجرا میشوند و امکان بازنگری وجود ندارد
خود شما هیچ وقت تجربه این طور فیلمنامه نوشتن را داشتهاید؟ در فرصت کوتاه و عجلهای؟
نه، هیچ وقت. واقعیت این است که من اصلا بلد نیستم این طور سریع بنویسم. خیلی کندم و شاید این هم اشکال من است. اما وضعیتی که برای «رخ دیوانه» پیش آمد در میان فیلمنامههایی که نوشتهام فقط با «فرزند خاک» مشابهت دارد. هر دو فیلمنامه در زمان خود ساخته نشد و در طول سالهایی که منتظر ساخته شدن آنها بودم، بازنگریها صورت گرفت.
نکته دیگری که در مورد فیلمنامه «رخ دیوانه» وجود دارد، تقسیمبندی آن به بازیهای مختلف است. آقای گوهری نگران این نبودید که وقتی تماشاچی بعد از دیدن یک اپیزود متوجه میشود، راوی قبلی به او رودست زده و ماجرا به گونهای دیگر بوده، دلخور شود؟ خود را فریبخورده تصور کند؟
دروغ در فیلمنامه به دو گونه است؛ یکی دروغی که من به عنوان نویسنده فیلمنامه به مخاطب میگویم که این می تواند مخرب باشد و دیگری دروغی که شخصیتها به یکدیگر میگویند که این اتفاقا ابزار خوبی است.. در «رخ دیوانه» من به هیچ عنوان به مخاطب دروغ نگفتم، بلکه این شخصیت ها هستند که به یکدیگر دروغ می گویند و ما دروغ های آنها را می بینیم.
ریتم پرهیجان و پرانرژی فیلم را حاصل چه میدانید؟
کل فیلم با یک بازی آغاز میشود. این بازیها و هیجان و حضور چند جوان در کنار هم خود انرژی ایجاد میکند. وقتی در یک فیلم تصویری نزدیک به واقعیت از جوانان ترسیم میشود در نتیجه این ریتم و هیجان خود به خود به مخاطب منتقل می شود.
به پایان فیلم برسیم. اتفاقی که در پایان میافتد خیلی مخاطب را غمگین نمیکند. تصور میکنید غلبه فضای مجازی بر فیلم و این ذهنیت موجود در فضای مجازی که همه چیز میتواند خیلی هم جدی نباشد، چنین حسی را سبب شده است؟
دو نکته در اینجا وجود دارد. اول اینکه با پایان بندی که به تراژدی پهلو می زند به قول ارسطو کاتارسیس اتفاق میافتد و در نتیجه چندان دچار اندوه نمیشویم. اما نکته دیگر همان موضوعی است که خودتان اشاره کردید. تسلط فضای مجازی در فیلم سبب میشود، مخاطب از خودش بپرسد کدام بخش واقعی بود؟!
5858