آخرین اخبار

خاطره‌ای که توجه پرویز پرستویی را به خود جلب کرد انتخاب راه صلح به جای فحاشی

18:01:53 1395/07/23


به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، پرویز پرستویی در این پست خود داستان مشاجره دو نفر را که با خلاقیت خود از یک دعوا جلوگیری کرده‌اند و باهم رفیق شده‌اند بیان کرد. پرستویی نوشت: «داستان وقتی که الاغ شدم، تابستان سال 1389 بود .در حال رانندگی بودم حواسم نبود.یه دفعه یک ماشین با سرعت از کنارم رد شد و با بوق ممتد داد زد و گفت هی الاغ حواست کجاست . همانطور با سرعت رفت پشت چراغ قرمر ایستاد. چون خیابان خلوت بود منم رفتم کنارش ایستادم . شیشه های هر دو تامون پائین بود. یواشکی از کنار چشماش به من نگاه میکرد . منم مستقیم بهش نگاه میکردم. گفتم آقا می‌دونستی الاغ ماده هست و خرها نر هستند. تو باید به من می‌گفتی خر. دوم اینکه اگه من الاغم، حتما تو هم حضرت سلیمان هستی چون الان داری زبان الاغ‌ها رو می‌فهمی که باهات صحبت می‌کنم .سوم اینکه اصلا حواسم به تو نبود تو عالم خودم بودم. یک لبخندی زد و سه بار گفت معذرت می‌خوام. منم تو ماشین شکلات داشتم براش پرت کردم تو ماشینش. بااشاره اون، هر دو تا کناری ایستادیم و الان که با هم دوستیم یادمون نمیره که یک الاغ ما رو با هم آشنا کرد . این ماجرا میخواد بگه که کلمه‌ای در زبان انگلیسی هست به نام reactive یعنی واکنش. و کلمه دیگری هست به نام creative یعنی خلاقیت. اگر دقت کنیم با جا به جائی حرف c یک واکنش تبدیل میشه به یک خلاقیت. یعنی می‌شد این موضوع تبدیل شه به یک دعوای خیابانی که آخرش هم منجر می‌شد به آشتی. هم وقتمون رو می‌گرفت هم هزینه ساز بود. رییسم می‌گفت وقتی آخرش تو کلانتری باهم آشتی می‌کنیم چرا الان آشتی نکنیم. میلیون‌ها انسان در جنگ جهانی دوم کشته شدن ولی امروز کل اروپا هوای هم رو دارن و متحدن. 8 سال با عراقی‌ها جنگ کردیم الان برادر ما شدن. پس، آخر هر جنگی صلحه، عاقل کسی است که از تهدید فرصت می‌سازه ما هر دو تامون عاقل بودیم، فحش دادن دلیل کسانی است که حق با آنها نیست، وقتی کسی عصبانیت می‌کنه یعنی تونسته برتو چیره بشه . این داستان رو تو هر ترمی واسه دانشجوها تعریف می‌کنم و کلی باهم ،لحظه الاغ شدنم رو می‌خندیم. مجید ناظمی» 58243


تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی