آخرین اخبار

انگلیسی که قصد دارد در ایران چالش جدیدی بوجود آورد

09:00:20 1395/07/16


 استوارت دنیسون که زبان فارسی را کاملا روان صحبت می‌کند، این روزها با بازی در نمایش «درباره‌ی تصویرت از من تجدید نظر کن» در تئاترشهر روی صحنه است و مدتی قبل هم یک فیلم سینمایی با نام «خنده‌های آتوسا» را بر پرده‌ی سینماها داشت. پیش از آن هم به عنوان محقق و مجری- بازیگر، دو مستند در  شبکه انگلیسی زبان «سحر» تولید کرده است.

او درباره‌ی فعالیت‌های این روزهای خود در ایران در گفت‌وگویی با ایسنا بیان کرد: پیشینه کاری‌ام بیشتر متوجه تئاتر است، هم در بخش کارگردانی و هم بازیگری، اما در ایران بیشتر مقابل دوربین رفته‌ام که از جمله‌ی آنها می‌توان از چند فیلم مستند، کوتاه و سینمایی نام ببرم، علیرضا فرید، کارگردان فیلم «خنده‌های آتوسا» از دوستان من است که زمان نگارش فیلم‌نامه‌ف نقشی برایم نوشت که جالب بود و البته رفاقتم با او، من را به همراهی در فیلمش به عنوان بازیگر ترغیب کرد. اخیرا نیز گروهی تشکیل داده‌ام و درصدد کارگردانی یک تئاتر و اجرای آن در ایران هستم.

این گفت‌وگو در یکی از گالری‌های دوستان استورات انجام شد و همان اول بهانه‌ای شد که بگوید، «یکی از چیزهای جالبی که در ایران  با آن روبرو شدم حجم وسیع مکان‌های مختلف هنری با کاربردهای مشخص بود و نکته‌ی قابل توجه در این میان این بود که گرچه هرکدام از این مکان‌ها با تمرکز بر هنری مشخص در حال فعالیت هستند، اما هنوز آمیختگی زمینه‌های هنری مختلف به شکلی هدفمند، علمی و بر پایه‌ی چارچوب‌های تئوریک، در یک مکان مشخص در ایران رواج پیدا نکرده است.»

 فیلم‌ها و تئاترهایی که او در زمان اقامت دو ساله‌ی خود در ایران دیده است شروع کننده‌ی سوالات اصلی این مصاحبه است که استوارت دنیسون در پاسخ با بیان اینکه تعدادی از فیلم‌های اکران شده و نمایش‌های اجرا شده را تماشا کرده است، افزود: یک چیز خوبی که آمدن به تهران برای من به همراه داشت این بود که توانستم تمام هنرهایی را که در دنیا وجود دارد را در ایران ببینم، چون وقتی بیرون از ایران هستید، مطلب زیادی درباره‌ی اَشکال مختلف هنر ایران نمی‌دانید یعنی از هنرهایی مثل عکاسی، تئاتر، نقاشی یا ویژوئال آرت ایران اطلاعات زیادی در دست نیست، چون این‌ها به اندازه سینما  قابل انتقال به دنیای بیرون نیستند.

وی ادامه داد: من اطلاعات زیادی از تئاترِ ایران نداشتم. البته به غیر از سینما و موسیقی ایران، آثار مکتوب شاعران کلاسیک ایران مثل حافظ و مولانا و خیام را هم خوب می‌شناختم. به همین دلیل وقتی به اینجا آمدم با خودم گفتم  چه تئاترهای خوبی، چه گالری‌های خوبی و چه موسیقی خوبی اینجا وجود دارد!

ابراز شگفتی از نمایش‌های گروه‌های گمنام و تعجب از طراحی‌های کپی

دنیسون با اشاره به تئاترهایی که در مدت حضورش در ایران دیده و البته در برخی از آن‌ها هم مشاور پروژه بوده است، گفت: تئاتر های بسیاری در این دو سال در سالن های بزرگ و کوچک دیده‌ام، جالب اینجاست که تعدادی از بهترین نمایش‌هایی که در این مدت دیده‌ام از گروه‌های تئاتری کوچک و دانشجویی بوده است؛ نمایش‌هایی از گروه‌های گمنام تئاتری دیده‌ام که خلاقیت‌شان مرا شگفت‌زده کرده است.

این کارگردان تئاتر اضافه کرد: البته یک نکته برایم تعجب‌آور بود و آن هم اینکه طراحی‌های کپی شده‌ی زیادی از تئاترهای اروپایی را در نمایش‌های ایرانی دیدم. البته نمی‌گویم کپی کردن خوب نیست اما ای کاش در جای خود و به درستی انجام شود.

سهم کم ایران در آرشیو بین‌المللی هنری

این کارگردان و بازیگر انگلیسی عدم وجود حرکات نمایشی بازیگران در اجراهای تئاتر ایران را تنها موردِ تفاوت با اجراهای دیگر کشورها دانست و افزود: در اینجا حرکت را طوری که خارج از ایران در تئاترها مرسوم است، ندیدم. البته چند کار بود که حرکت داشت ولی خیلی زیاد نبود. با این حال آنچه بیش از هرچیز به نظرم می‌آید این است که تئاتر ایران باید خود را بیشتر به دنیا معرفی کند و پل ارتباطی‌اش با جهان خارج از طریق فستیوال‌ها، اجراهای بین‌المللی و مهم‌تر از آن، حضور در رویدادهای فرهنگی هنری مختلف باشد.

او معتقد است: تئاتر ایران کمی خود را به حضور روی صحنه محدود کرده است، برای مثال هر ساله صدها رویداد فرهنگی متفاوت در جهان  برای دریافت آثار هنری مرتبط با موضوع آن رویداد (معمولا بزرگداشت بزرگان عرصه هنر بخصوص کلاسیک) فراخوان می‌دهند و ماحصل این فراخوان‌ها معمولا به شکل آرشیو از آثار گروه‌های هنری کشورهای مختلف درمی‌آید ولی تا جایی که اطلاع دارم ایران با وجود پتانسیل بالا، سهم کمی در این آرشیو بین‌المللی هنری دارد.

«هملت» در ایران آزاد است، اما در انگلستان...

این گفت‌وگو در ادامه به شکسپیر و آثارش رسید که اتفاقا استورات دنیسون هم پژوهش‌های بسیاری درباره‌ی این نویسنده‌ی شهیر انگلیسی انجام داده است. او درباره‌ی خوانش‌های متعددی که از آثار شکسپیر در ایران انجام شده و نمایش‌هایی که به صحنه رفته است، بیان کرد: دراین‌باره اول باید به یک نکته اشاره کنم و آن هم اینکه جایگاه شکسپیر برای من، مثل جایگاه مولانا برای شماست که در تمام جان و استخوانم رسوخ کرده است. معانی و مفاهیم زیادی به هر کدام از آثار شکسپیر نسبت داده می‌شود چرا که او فقط یک نمایشنامه‌نویس نبود و مقامی بالاتر و چندبعدی تر از این داشت.

وی افزود: وقتی آثار شکسپیر را در کشوری غیر از انگلستان و با فرهنگی بسیار متفاوت از اصل فرهنگِ او می‌بینید، شاهد تفاوت‌های جالبی خواهید بود؛ متون شکسپیر به شکلی است که دست کارگردان و بازیگر برای خلق کاراکتری سنتی مثل هملت باز خواهد بود و این اتفاق و تفاوت در خلق زبان و فرم هم می‌تواند تکرار شود. این تفاوت خوب است چون به کاراکتر اجازه‌ی آزاد بودن می‌دهد. مثلا "هملت" را بیینید که چقدر در ایران آزاد است تا هربار که روی صحنه می رود به شکل‌های متفاوت پرداخت و خلق شود، در حالی که وقتی در لندن چنین اتفاقی بیفتد واکنش‌هایی به همراه خواهد داشت، چون مردم بریتانیا همان "هملت" اصیل را که خوب می‌شناسند، می‌پسندند.

دنیسون ادامه داد: من فکر می‌کنم که با وجود ترجمه‌های متعدد و با کیفیت از آثار شکسپیر در ایران و نیز ترجمه‌های آکادمیک از کتاب‌های مرتبط با آثار او و شناخت کلی مردم ایران، تمرکز بیشتر جامعه تئاتری روی چند اثر او مثل هملت و مکبث محدود است. البته در جریان هستم که در سال آینده چند اثرِ کمتر کار شده‌ی شکسپیر روی صحنه خواهد رفت، اما همچنان دایره‌ی کار و کنکاش روی کمدی‌های شکسپیر بسیار محدود مانده است؛ مثلا اثری مثل «اتللو» که به لحاظ ادبی، دراماتیک و به لحاظ بصری، بسیار مناسب اجرا در جامعه‌ای مثل ایران است، نه خیلی شناخته می‌شود و نه زیاد اجرا شده است. برای من خیلی جذاب است که برداشتی خارورمیانه‌ای یا ایرانی از اتللو ببینم.

بحث ما درباره‌ی اجرای آثار شکسپیر تا آنجا ادامه پیدا کرد که به لزوم به صحنه بردن نمایشنامه‌های کلاسیک در دوران مدرن رسیدیم و حتی به نمایش «هملت» به کارگردانی اوستر مایر آلمانی هم که سال گذشته در ایران به شکلی متفاوت اجرا شد اشاره کردیم.

استوارت دنیسون در پاسخ به اینکه این نمایش‌ها چقدر می‌توانند مخاطب امروزی را جذب کنند، با بیان اینکه «متأسفانه در زمان اجرای نمایش اوستر مایر ایران نبودم، اما به طور کامل در جریان آن هستم» اظهار کرد: فکر می‌کنم چنین اتفاقی هم برای شکسپیر، هم ادبیات و هم تئاتر عالی است. من زمانی در هند کار می‌کردم،  آنجا هم شبیه ایران آزادی بیشتری در ایجاد تغییر و دست بردن به اصول و فرم‌های شکسپیری وجود دارد، به طوری که در بسیاری از مواقع به خلق یک اثر کاملا جدید می‌انجامد. این اتفاق به ذات بد نیست، اما نکته اینجاست که آنچه شما آن را به خوبی نشان می‌دهید، دیگر سنخیتی با سنت‌های شکسپیری ندارد.

او افزود: منظورم از سنت‌های شکسپیری فرم‌های مشخص و پذیرفته شده‌ای است که جامعه‌ای مثل انگلستان به شدت به آن مقید است. با این حال این بسیار ارزشمند است که داستان شخصیت‌های شکسپیر می‌تواند روی همه‌ی آدم‌های دنیا تأثیر بگذارد، مثل شعرهای مولانا و خیام که این چنین قدرتمند هستند. بنابراین معتقدم هنر خوب، هنری است که از مرزها عبور می‌کند و بین فرهنگ‌ها پل می‌زند.

انگلیسی‌هایی که از اجرای هملت واهمه دارند

دنیسون در ادامه درباره‌ی اینکه آیا در انگلستان مقاومتی نسبت به تغییر در اجرای نمایشنامه‌های کلاسیک وجود دارد؟ خاطرنشان کرد: بله تا حدی وجود دارد، ولی به طور کلی سنت چیزی است که تغییر آن در انگلستان کمی سخت است، یعنی اگر اثری مثل هملت را زیاد تغییر دهید مردم آن را زیاد دوست نخواهند داشت. به طور مثال "لیندزی ترنر" با بازی "بندیکت کامبرنچ" اجرایی از هملت را با تغییراتی جزئی در ترتیب صحنه‌ها و جابجایی در تک گویی معروف هملت به صحنه برد، ولی تماشاگران انگلیسی انقدر به این تغییرات واکنش نشان  دادند که تیم تولید مجبور به حذف آن تغییرات شد.

او با اشاره به اینکه این مقاومت بیشتر از سوی تماشاگران تئاتر وجود دارد تا خود اهالی تئاتر، ادامه داد: البته بهتر است بگویم که در هر دو گروه این ایستادگی دربرابر تغییر هست، ولی در تماشاگران بیشتر مقاومت دیده می‌شود. بنابراین اگر شما یک "هملت" رادیکال و کاملا متفاوت را در انگلستان اجرا کنید، کارتان یک ریسک بزرگ محسوب می‌شود.

 استوارت در پاسخ به اینکه در این شرایط اگر کارگردانی تجربه‌گرا مثل تیم کروچ بخواهد در انگلستان سراغ چنین آثاری برود، کار متفاوتی انجام خواهد داد و آیا واکنش‌های متفاوتی را هم خواهد دید؟ گفت: بله دقیقا همین‌طور است. اصلا فکر می‌کنم به همین دلیل است که بسیاری از کسانی که نگاه هنرمندانه‌ی خاص و مدرنی دارند هرگز به سراغ اجرای نمایشنامه‌هایی مثل هملت نمی‌روند. من با "کیتی میچل" که یکی از کارگردان‌های بزرگ تئاتر دنیا است هم کار کرده‌ام. به عنوان یک کارگردان شناخته شده و البته انگلیسی شاید انتظار می‌رود که اجراهایی از شکسپیر در رزومه‌اش باشد، اما او نه تنها این کار را نکرده بلکه همیشه می‌گوید با آنکه عاشق شکسپیر و آثارش هستم اما واضح است که به سمت آثار او نمی‌روم چون سنت در آنجا وزنه‌ی سنگینی است که مانع خلاقیت می شود. البته این واقعیتی متعلق به انگلستان است، اما خارج از انگلستان و مثلا در ایران همه چیز متفاوت می‌شود.

او در ادامه در پاسخ به اینکه آیا زمانی می‌رسد که اصلا نیازی به اجرای آثار کلاسیک نباشد؟ با صراحت تاکید کرد: به نظرم این غیرممکن است که بگوییم دیگر نیازی نیست آثاری مانند هملت اجرا شوند، چون این داستان‌ها همیشه ماندگار هستند ولی فرم آن‌ها قطعا باید تغییر کند. هملت همان است که از 400 سال پیش بوده منتها شکل و شمایل روایت کردن آن در طول زمان دچار تغییر می‌شود، به همین دلیل شکسپیر و آثارش بسیار قدرتمند هستند، چون حتی شخصیت‌های نمایشنامه‌هایش قابل تغییر هستند. هرکدام از آثار شکسپیر در موضوعات مشخصی مثل عشق، انتقام و قدرت در روزگار فعلی کاربرد دارند و دارای مفهوم هستند. پس حتی به کاربردن صفت کلاسیک برای آن‌ها اشتباه خواهد بود.

استوارت دنیسون در بخش دیگری از  این گفت‌وگو درباره‌ی اینکه آیا در زمان دو سال حضور خود در ایران نشست یا اجرایی برای انتقال دیدگاه‌ها و تجربه‌ی خود از مقایسه‌ی تئاتر ایران و انگلستان داشته است یا خیر، پس از اشاره به اینکه ورک شاپ و سخنرانی‌هایی درباره‌ی شکسپیر در موسسه "آپ ‌آرت‌مان" و نیز دانشگاه هنر داشته به این موضوع اشاره کرد که قصد دارد نمایشی را در یکی از سالن های تهران به صحنه ببرد و البته فعلا جزئیات آن را نمی‌تواند اعلام کند.

تماشاگران ایرانی تئاتر سرگرم‌کننده را بیشتر دوست دارند

او با این حال درباره‌ی‌ شناختی که از مخاطب ایرانی پیدا کرده است، اضافه کرد: من اینجا تماشاگرانی را دیدم که دوست دارند سرگرم شوند، کمدی ببینند و بخندند و اگر هم تراژدی دیدند تحت تأثیر قرار گیرند. در انگلستان هم تقریبا همین‌طور است، اما آن‌ها بیشتر دوست دارند چیزی ببینند که به فکر کردن واداشته شوند. برای آن‌ها نمایشی جالب است که ایده‌ی جدیدی داشته باشد و این نوع کار از نظر آن‌ها متفاوت و جالب است. در واقع من بیشتر واکنش و تمایل به سرگرم شدن را میان تماشاگران ایرانی دیدم. آن‌ها بیشتر می‌خواهند از طریق تئاتر سرگرم شوند تا فکر کنند. البته این صددرصد نیست ولی تا جایی که من دیده‌ام کمتر تمایل به چالش وجود دارد.

این بحث با مینی‌مال شدن بسیاری از هنرهای امروزی و تمایل به تماشای نمایش‌های کوتاه مدت ادامه پیدا کرد و استوارت درباره‌ی اینکه چقدر سلیقه‌ی مخاطب ایران با خارج از کشور تفاوت دارد، گفت: در لندن هم تقریبا تا حدودی وضعیت مشابه ایران است، مردم صبوری کمتری دارند و ممکن است یک یا دو ساعت نمایش را بتوانند تحمل کنند، اما اگر بیشتر از آن بشود هر لحظه منتظر پایان نمایش هستند. به نظرم این ماجرا به فرهنگ کشورها ارتباطی ندارد، بلکه به زندگی مدرن و تکنولوژی مربوط می‌شود. مردم چیزهایی را می‌خواهند ببینند که در کمترین زمان ممکن پیش رود و این روند مخصوص ایرانی‌ها یا بریتانیایی‌ها نیست. در انگلستان هم درام‌های طولانی با دیالوگ‌های زیاد وجود دارد، اما تعدادش روز به روز کمتر می‌شود.

او با تایید اینکه باید برای اجرای آثار کلاسیک، تغییراتی در راستای مدرن شدن آن‌ها انجام شود، ادامه داد: این نوع تغییرات یک موضوع مهم برای کارگردان‌های مدرن است. اگر آن‌ها بخواهند یک اثر کلاسیک را به صحنه ببرند باید فکر کنند آن را چطور مدرن کنند تا سریع‌تر پیش برود و مخاطب را خسته نکند. این در حالی است که اجرای متن اصلی اثری مانند هملت بیش از چهار ساعت زمان می‌برد و خیلی هم سنگین و سخت است، اما تماشاگر امروزی نمی‌خواهد همه چیز را با جزئیات ببیند؛ به همین دلیل این یک مشکل برای تئاتر و کارگردان‌هاست که باید تغییراتی در نمایشنامه ایجاد کنند. نکته‌ی مهم  در این موضوع این است که اگر آن‌ها بدون تفکر و بررسی دقیق، بخش‌هایی از نمایشنامه را حذف کنند به نتیجه‌ی بدی می‌رسند، بنابراین باید یک تعامل خوب میان فرم و سنت و استفاده از آن در روزگار مدرن وجود داشته باشد. البته این فقط به تئاتر مربوط نیست بلکه با هر نوع هنری در ارتباط است.

اجرای تئاتر در ایران و چالشی برای تماشاگر

دنیسون درباره‌ی تصمیمی که برای اجرای تئاتر در ایران گرفته و اینکه چرا زودتر چنین کاری نکرده است؟ توضیح داد: زمان عملی شدن این اتفاق به چند دلیل طولانی شد، ابتدا قصد داشتم به زبان فارسی مسلط شوم تا بتوانم با گروه، بهتر ارتباط برقرار کنم و دیگر اینکه باید شرایط اجرا هم فراهم می‌شد. البته در این مدت پیشنهادهای مختلفی داشتم ولی به دلیل پایین بودن کیفیت کار و نیز مسائل مالی نتوانستم به توافق برسم، اما الان احساس می‌کنم به جایی رسیده‌ام که ایران، فرهنگ‌اش و مردمانش را بیشتر می‌شناسم و همه چیز برایم در موقعیتی قرار گرفته که می‌توانم یک نمایش را اجرا کنم.

او مشخصه‌های تئاتری را که به عنوان یک هنرمند خارجی می‌خواهد در ایران اجرا کند این طور معرفی کرد: به عنوان یک غیرایرانی طبیعتا زاویه دید متفاوتی نسبت به مسائل فرهنگی جامعه‌ی ایران دارم. این نگاه بدون شک در شیوه‌ی اجرایی و کارگردانی من نیز راه پیدا خواهد کرد. برای خودم پیش آمده که در زاویه‌ی دید هنرمند ایرانی در لندن نکته‌هایی پیدا کنم که از چشم خودم دور مانده بود، چون او از یک دنیای دیگری آمده بود و نگاه متفاوتی داشت. حالا خود من در چنین موقعیتی هستم.

وی تاکید کرد: البته نمی‌گویم بهتر می‌بینم، اما مطمئنم که متفاوت‌تر می‌بینم. ایران یک فرهنگ، ادبیات و تاریخ غنی دارد و راه حفظ آن‌ها استفاده از شیوه‌ها و متدهایی است که جذابیت‌ آن‌ها را حتی برای مخاطب عجول امروزی هم افزایش ‌دهد. فکر می‌کنم با تکیه بر این نگاه متفاوت، چالشی جدید برای مخاطب ایرانی ایجاد کنم. البته سرگرم شدن مخاطب نیز برای من همیشه مهم بوده است. در هر صورت همیشه امیدوارم که تماشاگر نمایش من، وقتی سالن را ترک می‌کند سوالی در ذهنش بوجود آمده باشد.

ستاره محوری در تئاتر، خوب یا بد؟

دنیسون همچنین درباره‌ی علاقه‌ی برخی مخاطبان تئاتر به چهره‌ها و رواج ستاره محوری در این هنر هم اظهار کرد: در انگلستان هم تا حدودی این اتفاق می‌افتد، اما اغلب، زمانی که بازیگران هالیوودی در نمایشی حضور داشته باشند استقبال خاصی انجام می‌شود. با این حال به نظرم این اتفاق می‌تواند به تئاتر کمک کند، چون آنچه مهم است اسم بازیگر نیست بلکه کیفیت کار اوست. اگر هر کسی یا هر اسمی باعث شود گروهی به تماشای تئاتر بیایند که پیش از آن اصلا به سالن تئاتر نرفته‌اند، خوب است و حتی اگر پنج درصد آن‌ها به تماشاگران ثابت اضافه شوند عالی است.

او افزود: یک تئاتر هوشمند و جذاب باید بتواند طوری فرهنگ‌سازی کند (البته این واژه‌ی فرهنگ‌سازی در انگلستان وجود ندارد و من از اینجا یاد گرفته‌ام) که حتی مخاطبی که اهل تئاتر نیست و صرفا برای دیدن بازیگر محبوبش به سالن آمده است، آداب حضور در نمایش را مثل یک تماشاگر خاص و پیگیر تئاتر رعایت کند.

 استوارت دنیسون در ادامه‌ی گفت‌وگویش با ایسنا اشاره کرد که در این دو سال با فضای تئاتر ایران آشنایی خوبی پیدا کرده و تئاترهایی را که تحت عنوان تئاتر خصوصی راه‌اندازی شده است، هم می‌شناسد. «طی همین دو سالی که ایران بودم سالن‌های متعدد و مستقل جدیدی افتتاح شده‌اند و این اتفاق باعث بوجود آمدن فرصت‌های بیشتر می‌شود.»

وی ادامه داد: به نظرم گروه‌های تئاتری برخلاف چند سال قبل شرایط بهتری دارند، چون پیش از این مجبور بودند حداقل یک سال منتظر باشند تا سالنی برای اجرای نمایش خود پیدا کنند، اما الان از جایی به جای دیگر می‌روند و خیلی هم لازم نیست منتظر بمانند. در واقع حق انتخاب بیشتری وجود دارد که به نظرم این یک مزیت محسوب می‌شود. برای اجرای نمایش خودم هم ساختارها و خطوط قرمزی را که برای به صحنه بردن یک تئاتر وجود دارد می‌شناسم که البته در کشور من هم چنین خط قرمزهایی وجود دارد، اما نه به این شکلی که در اینجا است.

هنر، اثرگذار در جهان پر از سوءتفاهم

این گفت‌وگو با جملات پایانی استوارت دنیسون خاتمه یافت که با اشاره به جایگاه و تاثیر هنر از جمله تئاتر بر مردم همراه بود.

وی اظهار کرد: وقتی شما فیلم‌های ایرانی مثل آثار کیارستمی را می‌بینید، تصویری که در ذهن‌تان نقش می‌بندد خیلی قوی‌تر و عمیق‌تر از آن چیزی است که درباره‌ی ایران از طریق اخبار می‌بینید و می‌شنوید. متاسفانه کشورهای دیگر تصویری از ایران را عرضه می‌کنند که منفی است، اما واقعیت متفاوت از این است. فیلم، تئاتر و به طور کلی هنر، بیش از هر ابزار فرهنگی دیگری تاثیر گذار است.

او گفت: برای مثال  من در انگلستان جایی را می‌شناسم که تمام وسعت‌اش دو مایل در دو مایل است و چیزی از دنیای بیرون به آن نفوذ نمی‌کند، اما وقتی هر فرمی از هنر به آنجا ورود پیدا می‌کند، دنیای جدیدی به ذهن مردم آن منطقه وارد می‌شود. این قدرتی است که در اختیار ذات هنر است، بنابراین معتقدم در جهانی که به شدت سرشار از سوءتفاهمات فرهنگی و سیاسی است هنر می‌تواند تاثیرگذارترین ابزار فرهنگی باشد.

گفت‌وگو از پرستو فرهادی ایسنا

انتهای پیام



تله سینما

ایسنا

عناوین تصادفی