آخرین اخبار

از مورد عجیب جم تا پخش تیزری که به سند خانه کارگردان منوط شد

09:00:13 1395/06/28


به گزارش خبرنگار ایسنا، همزمان با اکران عمومی فیلم «من» که به عنوان تجربه‌ی اول فیلم سینمایی کارگردانش در گیشه بیش از یک میلیارد فروخته است، نشست ایسنا با حضور سهیل بیرقی،امیر جدیدی و سعید خانی برگزار شد؛ نشستی که از ساخت فیلم ضد کلیشه در آن سخن گفته شد و بحث‌هایی درباره‌ی مخاطبان سینما، تاثیر لیلا حاتمی و عبدالرضا کاهانی در ساخت و فروش فیلم «من» نیز از جمله سوالات و مباحثی بود که مطرح شد.

در ادامه مشروح گفت‌وگو ایسنا را می‌خوانید:

شاید یک فیلم ساز برای ساخت اولین فیلمش وسواس زیادی داشته‌ باشد، این سوژه را از بین سوژه‌های مختلفی انتخاب کردید؟  

سهیل بیرقی: از خیلی قبل مطمئن بودم همین را خواهم ساخت. کما اینکه فیلمنامه، سه بار در مسیر شورای پروانه‌ی ساخت تغییر کرد اما قصه همین بود و نسخه‌ی چهارم فیلمنامه پروانه‌ی ساخت گرفت. وقتی با یک قصه همگام می‌شوم با همان جلو می‌روم. اینجا هم همینطور بود. از یک سال قبل‌تر با این قصه همگام شده بودم و گرچه مشکلاتی در فیلمنامه به وجود آمد، اما در نهایت همان پروانه‌ی ساخت گرفت. 

                                      بزرگترین تاثیر کاهانی این بود که نمی‌خواست تاثیری روی فیلم بگذارد

حضور عبدالرضا کاهانی به عنوان مشاور چه تاثیری روی ساخت فیلم گذاشت؟  

به نظرم بزرگترین تأثیری که کاهانی روی این فیلم گذاشت، این بود که نمی‌خواست تاثیری روی فیلم بگذارد. این از فهم او می‌آید. آدمی است که بلد است خودش را حذف کند؛ زمانی که می‌داند حضور بیش از اندازه‌اش به نفع یک فیلمساز اول نیست. بزرگترین لطفی که کاهانی به من کرد که تا همیشه ممنون او هستم، این بود که باور فیلمسازی را در من تقویت کرد.

من با هدف فیلمسازی وارد سینما شدم و مهندسی صنایع را کنار گذاشتم، اما اینکه در این سال من فیلم ساختم، محصول باوری بود که کاهانی به من داد و او خیلی تاثیر گذاشت که من زودتر این کار را بکنم. بعلاوه اینکه در پروسه ساخت، واقعاً می‌شود گفت بانی اصلی ساخت فیلم آقای کاهانی بود. چون اول قرار بود آقای کاهانی تهیه‌کننده باشد و اصلاً برآن اساس درخواست پروانه دادیم. زمانی که ارشاد با حضور او مخالفت کرد، مجبور شدیم تهیه‌کننده‌ی دیگری را جایگزین کنیم ولی هیچ تغییری در مدل عملکرد آقای کاهانی اتفاق نیفتاد و حتی زمانی که به عنوان مشاور کنار من بود، احساس بانی فیلم را نسبت به او داشتم و خودش هم با همین میزان اهمیت فیلم را دنبال می‌کرد.

                                                                      فیلمی که «نوآر زنانه» است

معمولاً کسی که مشاور یک فیلم اول می‌شود، دنیای خودش را وارد آن فیلم می‌کند یا قصه را سمت قصه‌های خودش می‌برد. بزرگترین کمکی که او به من کرد همین بود که کنار ایستاد تا من کار خودم را بکنم و مسیر خودم را بروم. دور نرفت و پشت مرا خالی نکرد، اما کنار من ایستاد تا من فیلم خودم را بسازم.او از من در برابر من مراقبت کرد.ارزش کارش در این بود که جای اینکه فیلم را به جهان خودش نزدیک کند، خودش را به جهان فیلم نزدیک کرد.او خود را با جهان ذهنی‌ای که من داشتم و قرار بود در فیلم به وجود بیاید، همسو کرد. چون مدل فیلم «من» به فیلم‌های کاهانی خیلی نزدیک نیست. بخصوص که نگاهی به الگوهای کلاسیک دارد، به نوعی می‌شود  گفت «نوآر زنانه» است، قهرمان دارد، یا قصه بر اساس خرده پیرنگ‌ها پیش می‌رود. اما آنقدر همراهی درستی با این مدل فیلم داشت که بزرگترین و مهم‌ترین ‌حامی فیلم او بود.

                                               زن‌ها بعضا در شمایل قهرمان در فیلم‌های ایرانی دیده نمی‌شوند

 قهرمان فیلم شما زن است و این در فیلم‌های ایرانی کمتر اتفاق می‌افتد!

زن‌ها در فیلم‌های ایرانی تا جایی که من یادم می‌آید بعضا در شمایل قهرمان دیده نمی‌شوند و خیلی وقت‌ها در حاشیه‌اند و مثل همیشه‌اند.

                                           تمام زمان نگارش فیلم‌نامه با لیلا حاتمی جلو رفتم

انتخاب اولتان برای این نقش لیلا حاتمی بود؟  

بله، از زمانی که ایده‌ی اولیه‌ی فیلم شکل گرفت. قبل از نوشتن فیلمنامه با خیال‌پردازی‌هایی که می‌کردم، درست در لحظه‌ی شکل‌گیری این ایده که یک زن کارچاق‌کن است و قرار است زنی معمولی نباشد، لیلا حاتمی هم شکل گرفت و هیچ پروسه‌ای نبود که به آن فکر کنم و به این برسم، کاملاً غریزی بود. تمام زمان نگارش این خیال‌بافی با حاتمی شکل می‌گرفت و او اصلاً در جریان نبود. زمانی که می‌نوشتم تنها تصویری که داشتم از او بود. خیلی‌ جاها سکانس‌ها با این خیال‌بافی شکل می‌گرفت، یعنی چون فکر می‌کردم او بازی خواهد کرد آنطور می‌نوشتم.  

خانم حاتمی هم از ابتدا از این شخصیت استقبال کرد؟  

خودش هم خیلی دوست داشت و زمانی که خواند خیلی استقبال کرد. اما معتقد بود نقش به او نمی‌آید. چون من گذشته‌ای نداشتم که بر اساس آن حدس بزند فیلم چطور در می‌آید. اما وقتی با هم حرف زدیم در کمتر از نیم ساعت باهم به توافق رسیدیم و قرار شد کار کنیم. جزو سر راست‌ترین و راحت‌ترین پروسه‌هایی بود که در این فیلم داشتم. خیلی حرفه‌ای و بدون اتلاف وقت و سرراست و راحت و رک با هم به نتیجه رسیدیم و اولین بازیگری بود که به این فیلم آمد.  

از همکاری امیری جدیدی در این فیلم بگویید!

کار امیر را دنبال کرده بودم و از فیلم اولی که کار کرده بود (فیلم آفریقا) از نظر فیزیکی، بازی صدا و راحتی جلوی دوربین به نظرم جذاب بود. برای این فیلم خوش‌شانسی من این بود که همه‌ی انتخاب‌های اولم در فیلم حضور دارند. برای این نقش اولین کسی که به ذهنم رسید و احساس کردم چقدر می‌تواند متفاوت باشد امیر جدیدی بود که باهم حرف زدیم و در پروسه‌ای راحت و دوستانه لطف کرد و با شرایط این فیلم همراهی کرد و برای من اتفاق خیلی خوشحال‌کننده‌ای بود.  

امیر جدیدی: با جوان‌ها کار کردن را ترجیح می‌دهم 

آقای جدیدی به عنوان کسی که در اوایل مسیر حرفه‌ای خود هستید حتما وسواس بیشتری روی انتخاب نقش‌هایتان دارید، کارکردن با سهیل بیرقی به عنوان یک فیلم اولی چطور بود و چگونه به او اعتماد کردید؟  

امیر جدیدی: همکاری با سهیل خیلی برای من خوب بود. اصولاً من با جوان‌ها کار کردن را ترجیح می‌دهم. نه اینکه بدم بیاید؛ دوست دارم با همه طیف آدم کار کنم. ولی چون مغزم شلوغ است، ممکن است کسانی که سن و سالشان بالاتر باشد، یک‌ذره حوصله‌ی من را نداشته باشند. ممکن است هزار تا ایده بدهم که نهصد تای آن به درد نخورد، اما می‌گویم چون ممکن است طرف مقابل از ایده‌ی بد من یک چیز خوب برداشت کند. به همین دلیل هر چه در ذهنم باشد بیرون می‌ریزم. کارگردان‌های جوان بیشتر این حوصله را دارند تا آدمی که سن و سال بالاتری دارد. البته حق هم دارند بالأخره می‌گویند این جوان هم آمده یک‌ریز به ما بگوید چنین و چنان و نظر بدهد؛ من می‌دانم  می‌خواهم چه کار کنم! اما چون من خودم بی‌تجربه‌ام و نمی‌دانم چه کنم، خیلی ذهنم درگیر است.  

حُسنی که کار کردن با سهیل داشت این بود که از اول که با او حرف زدم و به او گفتم من اکبر عبدی نیستم که بگویی اینجا بخند، اینجا گریه کن و آنجا چنین کن! به من بگو این نقش چیست تا من بروم درون نقش. یعنی وقتی رانندگی می‌کنم او باشم، با تلفن که حرف می زنم او باشم و ... . 

به همین دلیل همزمان نمی‌توانید در دو نقش بازی کنید؟  

اصلاً تا به حال این کار را نکردم. مثلاً پارسال که در تئاتر «کالیگولا» بازی کردم، سه ماه اجرا داشتم و یک ماه‌ونیم تمرین، یعنی حدود پنج ماه سر هیچ کاری نرفتم و هیج کاری نتوانستم بکنم، چون یک نقش سورئال داشتم که نمی‌توانستم از آن بیرون بیایم و نقش دیگری هم بازی کنم.  

به سهیل هم گفتم و با هم حرف زدیم و نکاتی را رد و بدل کردیم و بعد من رفتم در کالبد آن آدم. اینطور نبود که سهیل دیالوگ بنویسد و بگوید این را بگو. تمرین می‌کردیم و باهم صحبت می‌کردیم و من می‌گفتم این را بگوییم؟ می‌گفت بگو ببینم چطور است، می‌گفتم و می‌گفت خوب است! چون من آن آدم بودم. من در مغزم یک خواننده‌ی آن مدلی بودم.

                                                 این آدم سودای معروفیت دارد تا خوانندگی 

خیلی به این نقش نزدیک شدید؟  

خواندم دیگر؛ این بدترین حالتی بود که می‌توانستم به نقش نزدیک شوم! البته این شخصیت آرتیست زیرزمینی نیست. این آدم حتی سودای خوانندگی ندارد، سودای معروفیت دارد. فکر می‌کند اگر بادی‌بیلدینگ کار کند و برونزه کند و تی‌شرت گشاد بپوشد و یک عینک بگذارد بالای سرش و موی سرش را هم بتراشد، دیگر تمام است و چیز دیگری لازم نیست؛ بقیه‌ هم همین شکلی‌اند و تازه من خوش‌هیکل و خوش‌تیپ‌تر هم هستم پس چرا او معروف است و من اینجایم!؟ چنین آدم‌هایی کم نیستند. آریا با چنین شخصیتی وارد زندگی آذر می‌شود.  

اگر یک فیلم و یک تئاتر پیشنهاد شود اولویت شما کدام است؟  

هرکدام که اول قول داده باشم.  

کار تئاتر نان و آب می‌شود!؟  

الان نان و آب می‌شود! مثلاً «کالیگولا» بیش از یک میلیارد فروخت. این نان و آب است دیگر!  

در این شرایط دستمزد بازیگران هم مثل سینماست؟  

 ‌نه حقیقتاً اینطور نیست.  

بیرقی:‌ شما در فروش تئاتر سهیم می‌شوید درست است؟  

جدیدی: بله. 

                                                                          ما سفارشی ساز نیستیم

این اتفاق درسینما نمی‌افتد؟  

بیرقی: در سینما بعضی فیلم‌ها مثل همین فیلم «من» در همین مکتب تولید شده که توانسته شکل بگیرد. چون حمایتی که ندارد و ارگانی هم سفارش نداده و ما هم سفارشی ساز نیستیم؛ پشت در اتاق کسی هم نمی‌نشینیم و روابط ویژه‌ای هم نداریم که از نظر تأمین بودجه خیالمان راحت باشد. فقط توانایی داریم -یا حس می‌کنیم توانایی داریم- و برای آن مجبوریم پول جور کنیم. در مدل «پول جور کردن» به اندازه‌ای که بتوانید نیاز روزمره‌ی فیلم را بگذارنید -یعنی پول غذا و سرویس و امورات اولیه‌ی عوامل تأمین بشود- می‌آورید و بقیه‌ی پول از طریق سهیم شدن افراد در فیلم و با شراکتی که بین صاحبان فیلم اتفاق می‌افتد، تأمین می‌شود. وگرنه همین فیلم در شکل دیگری نمی‌تواست تولید شود.

واقعاً بخش خصوصی یعنی این؛ اینکه مثل ما با سهیم کردن در قرارداد و... کار کنی می‌شود بخش خصوصی. به این معنا که با پول جیب و تنها سرمایه‌ای که یک آدم داشته و به جای اینکه آن را در بیزینس دیگری بگذارد  گذاشته در کار فیلم، فیلم ساخته می‌شود. حتی این کلمه‌ی «بخش‌ خصوصی» هم خراب شده! این ویژگی خاصی نیست که تو پولشویی کنی و بعد یک فیلم یا سریال تولید کنی. اینکه فلان آقای یا خانم پولشویی خود را وارد تولید فیلم و سریال می‌کند که به کارهای دیگرش مشروعیت بدهد، آن هم بخش خصوصی قلمداد می‌شود. با شیوه‌ای که ما فیلم تولید می‌کنیم حیات من به عنوان فیلمساز منوط به این است که همین پولی که از سفره‌ی یک آدم آمده و در فیلم سرمایه‌گذاری شده، به سود برسد. یا لااقل اصل پول زنده شود تا آن آدم متضرر و از سینما فراری نشود و حداقل از سرمایه‌گذاری‌ در سینما پشیمان نشود.  

در این مدل فیلمسازی ما با سختی‌ها و محدودیت‌های زیادی فیلم تولید می‌کنیم و بعد فیلم به جشنواره می‌رود و چون هیچ حمایت ویژه‌ای ندارد و جریانی به آن متصل نیست، در بخش داوری هم باز با محرومیت مواجه می‌شود بعد به اکران می‌رسد. در این آشفته بازار که فیلم‌ها به فستیوال‌های خارجی می‌روند و دنیا را دور می‌زنند اما نمی‌توانند اکران شوند، ما به اکران می‌رسیم. یعنی فیلم ما آنقدر پتانسیل دارد که سینمادار آن را خواسته و اکران عمومی کرده است. در اکران عمومی هم با ۱۴ سالن شروع می‌کنیم در شرایطی که نه بیلبورد داریم و نه تیزر تلویزیونی.  

دلیل اینکه تیزر ندارید چیست؟  

بیرقی: جالب است که برای تیزر حتی به پروانه‌ی نمایش فیلم نگاه نمی‌کنند. یک شورای تشکیل می‌دهند که تصویب می‌کند کدام فیلم تیزر داشته باشد و کدام نداشته باشد. در این شورا فیلم ما را دیدند و همه رأی مثبت دادند و تصویب کردند اما لحظه‌ی آخر گفتند تیزر فیلم پخش نشود چون در «جم» تیزر آن پخش می‌شود.  

                                                         پدیده‌ای به نام مورد عجیب «جم»

پدیده‌ای وجود دارد به نام مورد عجیب «جم»! که برای اولین‌بار این بنا را گذاشت که تبلیغ فیلم‌های ایرانی را پخش کند که هیچ ربطی به ما نداشته است. آنها از وب‌سایت‌هایی که تیزر فیلم ما منتشر شده است، آن را برمی‌دارند و به عنوان حمایت از کالای ایرانی پخش می‌کنند. پخش سرخود آنها باعث می‌شود جایی مثل رسانه‌ی ملی تیزر ما را پخش نکند. بعد به شکل خیلی اتفاقی -که درواقع اتفاقی هم نیست و خیلی معانی دارد- از سه روز پیش شبکه‌ی جم به این نتیجه می‌رسد که کلاً تیزر هیچ فیلمی را پخش نکند و ناگهان پخش همه‌ی تیزرها متوقف می‌شود. خیلی راحت‌ می‌شود ربط این قضیه را با مسائلی که در ایران پیش می‌آید پیدا کرد. تا جَو در ایران ملتهب می‌شود، «جم» پخش تیزرها را متوقف می‌کند. الان ما نه پخش خود جوش تیزرها از این شبکه‌ی ماهواره‌ای را داریم و نه صداوسیما را.  

و به تازگی جلسه‌ای با مدیر بازرگانی صداوسیما داشتم که ایشان مرا به نادرست‌گویی در زمینه پخش تیزرهای جم متهم کردند و بعد از پاس‌کاری‌های همیشگی اداری در نهایت با رفتار نامناسبی گفتند که سند خانه بیاورید که اگر روزی معلوم شد که شما دروغ گفتید و خودتان تیزر به جم داده‌اید، روی آن سند اقدام قانونی کنیم. این در حالی است که فیلم دیگری که همزمان با ما اکران شده و تیزرهای بیشتری نسبت به ما در جم دارد، سهمیه 170 تیزر رایگانش از تلویزیون گرفته است.

اینکه می‌گویند باید به بخش خصوصی بها داد و راه ادامه‌ی حیات سینما اتکاء به بخش خصوصی است، چه می‌شود؟! کسی که به او ظلم می‌شود همین بخش خصوصی است؛ با این مشکلات پس به چه امیدی باید کار بعدی را شروع کنیم؟ فیلم ما از یک میلیارد و 100 میلیون که رد شد، به سوددهی رسیده است. از بین این همه فیلمی که اکران می‌شود، چندتا به سوددهی می‌رسد؟ در بهترین حالت فیلم‌ها خرج خودشان را در می‌آورند – جز دو سه فیلم پرفروش که قضیه‌شان فرق دارد– خیلی هنر کرده باشند هزینه‌ی خودشان را جبران کرده‌اند.چه آپشن ویژه‌ای برای فیلمی که در بخش خصوصی تولید و اکران شده و به سوددهی رسیده است وجود دارد؟ مگر نباید بخش خصوصی تشویق شود؟

تبلیغات «جم» هم روی فروش سینما تاثیر گذاشت؟

بیرقی: خوب بود. خدا خیرشان بدهد! آنها یکی دو هفته خوب تبلیغ کردند. دلیل این‌که سال 1395 اینقدر آمار تماشاگران تغییر کرد تبلیغ «جم» بود. اگر این کار را نمی‌کردند، هیچ‌کدام از این فیلم‌ها اینقدر فروش نمی‌کرد و مردم دوباره با سینما آشتی نمی‌کردند. واقعاً قشری که سینما رفتن را کنار گذاشته بودند، دوباره رفتند و آشتی کردند و این شعار نیست، واقعا اتفاق افتاد. آنها بزرگ‌ترین کمک را به ما کردند بدون این‌که ریالی پول گرفته باشند یا دغدغه ما را داشته باشند. مسئولان و مدیران تلویزیونی به تیزر ما کد دادند؛ وقتی کد می‌دهند یعنی تمام؛ یعنی روی آنتن! اما لحظه‌ی آخر ملغی شده و پخش نکرده‌اند، چون «جم» پخش کرده! مگر ما گفتیم «جم» تیزر پخش کند؟ خودشان سرخود این کار را کردند. حالا نه آنجا را داریم نه اینجا را.

جدیدی: ولی مردم واقعاً خوب سینما رفتند. مثلاً من دوستی داشتم که اصلاً اینکاره نیست. زنگ زد گفت الان سر فیلمبرداری هستی؟ گفتم بله، گفت چه فیلمی؟! نمی‌دانست چه جوابی به او می‌دهی. اگر بگویی سینمایی باز می‌گوید چه فیلمی. اگر اسم فیلم را بگویی می‌گوید نه! چه فیلمی است!؟ وقتی پرسید دیدم بهترین جوابی که می‌توانم بدهم این است که بگویم فیلم مسعود کیمیایی چون به هر حال معروف‌ترین کارگردان ایران است. گفت مسعود کیمیایی کدام بود؟! گفتم کیمیایی را نمی‌شناسی؟ گفت «ممل آمریکایی»؟! یعنی باز هم درست نگفت! بعد آن آدم هفته‌ی پیش رفته بود سینما فیلم «من» را دیده بود. کسی که گفتم مسعود کیمیایی گفت «ممل آمریکایی»، رفت سینما! یعنی تبلیغات «جم» واقعاً موثر بوده است.

فیلم «من» تا الان چقدر فروش کرده؟

بیرقی: تا شب گذشته حدود یک میلیارد و٧٢٠ میلیون تومان و هنوز بخشی از فروش شهرستان‌ها اعلام نشده است.

شما که برای سینماهای حوزه هنری مشکلی نداشتید؟

 نه. پروانه‌ی نمایش ما هم راحت صادر شد و در سینماهای حوزه در تهران و شهرستان‌ها هم نمایش داده شد. تنها چیزی که شورای پروانه نمایش خواست، قید محدودیت زیر 15 سال بود که به اول فیلم اضافه کردیم. مشکل دیگری نداشتیم. ولی تعداد سالن‌هایی که داشتیم خیلی کم بود. اول کار با 14 سالن شروع کردیم. با آمدن فیلم «فروشنده» هم افت زیادی نداشتیم، اما به هرحال وقتی فیلمی با آن میزان از استقبال مواجه می‌شود قاعدتاً سینمادار سانس‌های آن را اضافه می‌کند و چند سانس از ما کم می‌شود. اما من خودم خیلی خیلی خدا را شاکرم. اینکه آدم فیلم اول را بسازد و به اکران برسد خودش اتفاق بزرگی است.

ما به اکران رسیدیم فروش کردیم و الان هم فیلم در مرحله‌ی سوددهی است، اما می‌شد اتفاقات بهتری بیفتد. اگر حرف از عدالت و بها دادن به جوان‌ها و حمایت از بخش خصوصی است، می‌شد دست‌کم حقوق اولیه‌ی ما ضایع نشود. اما در مجموع جای خوشحالی و امیدواری است.

پیش‌بینی این رقم فروش را داشتید؟

زمانی که می‌خواستم فیلم را بسازم می‌گفتم این فیلم اگر دو میلیارد فروخت یعنی موفقیت؛ ولی اطرافیانم خیلی ناامید بودند و اصلاً فکرش را نمی‌کردند، حتی عده‌ای زمان ساخت فیلم به سرمایه‌گذار می‌گفتند این کار را نکنید؛ این فیلم به «هنر و تجربه» می‌رود حتی بعد از جشنواره هم خیلی‌ها ناامید بودند.

چقدر این موفقیت به حضور چهره‌ای مثل لیلا حاتمی بر می‌گردد؟

 قطعاً مجموعه‌ای از دلایل تاثیر دارد، اما خیلی فیلم داشتیم که چهره‌هایی هم در آنها بودند، اما نفروختند. این فیلم برای مردم متفاوت است و لیلا حاتمی هم در آن متفاوت است. جریان ضد کلیشه‌ای در این فیلم رعایت شده که برای مردم خیلی تازگی دارد. بعلاوه فیلم شبیه فیلم‌های دیگر نیست و این‌ها برای مخاطب جذابیت‌هایی ایجاد کرده است. به نظرم مردم به فیلم‌هایی که خارج از عادت مرسوم ساخته می‌شود جواب مثبت می‌دهند. خیلی از فیلم‌هایی که امسال فروخت همین‌طور بود. مثلا فیلم «اژدها وارد می‌شود» فاکتور بازیگر به معنای عامه را ندارد.

جدیدی: هیچ معنایی ندارد واقعاً! اما خوب فروخت

بیرقی: به نظرم مردم به ما ثابت می‌کنند که از آرتیست‌هایشان جلوترند. به آنها می‌گویند ما می‌توانیم پابه‌پای شما جلو بیاییم و شما از ما عقب افتادید؛ فیلم خوب بسازید، ما برای دیدنش می‌آییم. چه بی‌بازیگر، چه با بازیگر، چه در یک خانه، چه در کوه و بیابان! احساس من این است که مردم به کلیت فیلم اقبال نشان داده‌اند.

آقای جدیدی، حضور در نقش مقابل لیلا حاتمی آن هم در فیلمی غیر کلیشه‌ای کار شما را سخت نکرد؟

اصولاَ در بازی‌کردن خیلی برایم توفیر ندارد که چه‌کسی چطور بازی می‌کند. من آن کاری که قرار است بکنم، می‌کنم و خیلی به بازی او توجه نمی‌کنم. بیشتر گوش می‌کنم.

بیرقی: من حس می‌کردم امیر سال‌ها با خانم حاتمی آشنا بوده است. این از ویژگی‌های بازی اوست که بخش‌هایی از ناخودآگاه بازیگری دارد که خیلی از بازیگران آن را در خودآگاهشان هم ندارند. خیلی چیزها در ناخودآگاه او درست پیش می‌رود. اینکه تحت تاثیر همبازی خودش قرار نمی‌گیرد، تحت تاثیر نام کارگردان قرار نمی‌گیرد و چیزی را که برایش جذاب باشد می‌گوید خیلی خوب است و چیزی را که خوشش نیاید می‌گوید خیلی بد است. اینها به دلیل این است ک خاستگاه امیر سینما نبوده و از فضای دیگری وارد سینما شده و این باعث می‌شود بکر باشد. فکر و نگاهش مال خودش است و کلیشه‌ها و چیزهایی که برای ما که عادی شده برای او نشده، چون این نگاه اصیل را دارد، راحت‌تر انتخاب می‌کند و فیلم به فیلم مسیرش بهتر شده است. کاملاً رفتارهای اورجینال خود را بلد است و می‌تواند آنها را بازی کند.

فروش فیلم شما نشان داد که بیننده از جریان ضد کلیشه‌ای فیلم استقبال می‌کند؛ وقتی طرح را به تهیه‌کنندگان فیلم ارائه دادید آنها چقدر استقبال کردند؟ نگران گیشه نبودند؟

بیرقی: نگرانی‌هایی وجود داشت. یکی از بزرگ‌ترین ویژگی‌های سعید خانی این است که عاشق تجربه‌گرایی است و جرئت دارد. ما هم‌نسلیم و اختلاف سنی کمی داریم. او به شدت عاشق تجربه کردن است و دوست دارد حالا که خودش تهیه‌کننده فیلم است، فضاهای کلیشه‌ای فیلم‌های دیگر را که پخش‌کننده‌ی آنها بوده، نداشته باشد. من هم زمانی برنامه‌ریز بودم و نمی‌خواستم فیلم خودم کلیشه‌های آن فیلم‌هایی که کار کرده‌ام داشته باشد. به همین دلیل سعید خانی بشدت این روحیه را دارد. بعلاوه او بشدت روی سرمایه‌اش ریسک کرد، اما این شهامت را داشت.او به اندازه خودش بلند پروازی و جاه‌طلبی دارد.

اینها باعث شد من قوت قلب بگیرم. حضور آدمی مثل کاهانی هم از نظر اطمینان بخشیدن به‌آدم‌ها بالاخص در بخش سرمایه، همه چیز را بالانس می‌کرد. چون اسم او پای فیلم برای همه آرامش ایجاد می‌کرد. مجموعه‌ی این عوامل باعث می‌شد ما نسبت به فیلم اولی‌های دیگر مسیر راحت‌تری داشته باشیم، اما همیشه حتی اگر با برادرتان هم کار کنید، نگرانی و ترس وجود دارد. من هم پروسه‌ی اثبات خودم را پیش بازیگر و تهیه‌کننده و حتی خودم داشتم. اما حالا که به عقب نگاه می‌کنم همه‌چیز خیلی خوب طی شد.

برای فیلمی که ضد کلیشه است نمی‌شد یک اسم جذاب‌تر انتخاب کنید!؟

بیرقی: اتفاقا اسم فیلم کاملاً ضد کلیشه‌ای است و برای خیلی از مخاطبان جذاب است. هرچند برای خیلی‌های دیگر نیست. اسم فیلم یکی از مسائلی بود که من با خیلی‌ها تا آخرین لحظه درباره‌ی آن جنگ داشتم. خیلی‌ها از تهیه‌کننده و سرمایه‌گذار مخالف این اسم بودند. این اسم طرفدار و دشمن افراطی خیلی دارد و به همین دلیل مطمئن شدم اسم فیلم باید همین باشد. همین که خنثی نیست و کسی بی‌تفاوت از آن نمی‌گذرد خوب است. بعلاوه، به تم فیلم و به شخصیت‌پردازی ربط مستقیم دارد و در دورانی که اسم فیلم‌ها جمله شده است، اسم تک سیلابی با دو حرف، با مینیمال بودن فیلم هم تناسب دارد. برای خود من جذاب بود و هنوز مطمئنم درست‌ترین اسم است.

ضد کلیشه‌ بودن در تبلیغ و پوستر فیلم هم رعایت شده است؟

بله رعایت شده است؛ الان که همه‌ی پوسترها چهار تا کله است! در پوستر ما همان فضای مینیمال وجود دارد. در سردر سینماها و تیزر هم این رعایت شده و فضای تبلیغاتی فیلم ما با سایر فیلم‌ها کاملاً فرق دارد.

فکر می‌کنید تبلیغات دهان به دهان در فروش فیلم شما مؤثر بوده است؟

قطعا. چون وقتی هیچ‌کدام از امکانات تبلیغات را نداشتیم پس چطور به این رقم فروش رسیدیم. گفتن یک میلیارد و هفتصد میلیون به کلام راحت است، اما  باید 10 هزار تومان 10 هزار تومان جمع شود. باید یک عده را متقاعد کنیم از خانه بیرون بزنند، به سینما بروند و بلیت بخرند. سختی‌ کار در همین است. اینستاگرام و تلگرام تنها داشته‌های ما بود. با همین امکانات و در فضای کار تیمی وقتی به این فروش رسیدیم واقعاً شاهکار کردیم.

این جریان ضد کلیشه را در آثار بعدی هم ادامه خواهید داد؟

این چیزی نیست که برای آن بشود تصمیم گرفت. من در همین فیلم هم تصمیم نگرفتم ضد کلیشه بسازم. این در ناخودآگاه آدم هست. من چون خودم زمانی که فیلم می‌دیدم به عنوان تماشاگر هم به این قضیه تأکید داشتم، وقتی که فیلم می‌سازم با من می‌آید که کاری که دیگران کردند نکنم.

فیلم‌های پلیسی زیادی هست که مبتنی بر هیجان و تعقیب و گریز ساخته شده و یا قهرمان به دلیل بزرگنمایی بیش از اندازه کاریکاتور شده است، ولی من یک قصه‌ی پلیسی را اول از همه با حذف پلیس ساختم. قصه‌ای هیجانی را با حذف هیجانات کاذب ساختم، قهرمان فیلم بیشتر کاراکتر است نه یک تیپ. ناخودآگاه این حذف کلیشه اتفاق می‌افتد.

آقای خانی ضد کلیشه بودن فیلم شمار با بابت موفقیت آن در گیشه دچار تردید نمی‌کرد؟

خانی: فیلم ضد کلیشه نگران‌کننده است! از اول این نگرانی را داشتم که فیلم چه می‌شود. اما فیلمنامه از ابتدا به دلیل این‌که قهرمان زن داشت، برایم جذاب بود. بعلاوه حضور آقای کاهانی و خانم حاتمی عناصری بود که مرا بیشتر تشویق می‌کرد. آقای کاهانی هم خیلی مشوق من و سهیل بود که این فیلم را حتماً کار کنیم. اما این استرس تا دو هفته بعد اکران هم با من بود. بارها با سهیل سر اسم فیلم بحث کردیم. من به عنوان پخش‌کننده می‌گفتم اسم فیلم «آنِ» فروش ندارد. خیلی تلاش کردم اسم فیلم عوض شود، اما سهیل هم خیلی اسرار کرد و من به انتخاب او احترام گذاشتم. حتی روی تایپوگرافی و خوانا بودن لوگوی فیلم هم بحث بود، ولی بعد از دو سه بار دیدن فیلم به این اعتقاد رسیدم که اگر کار تیمی کنیم فیلم می‌فروشد.

خالصانه بگویم، خودم هم انتظار این فروش را نداشتم. ولی خدا را شکر الان خیلی خوب است و خوشحالم. اول از طرف سینماداران گاردی نسبت به این فیلم وجود داشت. حتی دوستان نزدیک من می‌گفتند فیلم باید به هنر و تجربه برود. این نگاه‌ها بود اما ما اعتقاد داشتیم اگر خوب اطلاع‌رسانی شود فروش خواهد کرد. همراهی و دلگرمی بازیگران فیلم هم در اکران خیلی به ما کمک کرد و باعث شد نگرانی‌هایی که داشتیم برطرف شود.

فکر می‌کنید تهیه‌کنندگان قدیمی سینما که مثل شما همنسل کارگردانان نیستند، چنین ریسکی می‌کنند؟

 اساساً هرچه سن آدم بالاتر می‌رود، حتی در زندگی شخصی هم ریسک‌پذیری‌اش پایین‌تر می‌آید.

کسانی که می‌گفتند فیلم باید به هنر و تجربه برود هم از نسل قدیمی بودند؟

خانی: معتقدم بعضی از صاحبان سینماها از مردم عقب‌ترند و هنوز فکر می‌کنند نوع خاصی از فیلم می‌فروشد که الان می‌بینیم نمی‌فروشند! چون کلیشه‌ای هستند. شاید من هم آن سن و سال را داشتم ریسک نمی‌کردم، اما معتقدم تهیه‌کننده باید اهل ریسک باشد و در کارش تنوع داشته باشد. نمی‌دانم سنم بالا برود چه اتفاقی بیفتد، اما حالا و در این سن، این ریسک را کردم و خدا را شکر موفقیت‌آمیز بود.

شما به شبکه «جم» تیزر دادید؟

ما هم مثل همه‌ی فیلم‌ها؛ اگر دقت کنید تیزری که آنها پخش می‌کردند همان تیزری بود که ما رونمایی کردیم. خود آنها تیزرها را بر می‌دارند و پخش می‌کنند. آنها هم یک هفته یا 10 روز پخش کردند و الان هم ظاهراً دیگر پخش نمی‌کنند، ولی نمی‌شود کتمان کرد؛ قطعاً اطلاع‌رسانی تاثیرگذار است. ما دو رسانه داریم یکی تلویزیون و دیگری تابلوهای شهری که هیچ‌کدام از فیلم ما حمایت نمی‌کنند. از طرفی محصولی داریم که تاریخ مصرف مشخصی دارد، یعنی ما دو ماه قرار است در اکران باشیم و با مردم ارتباط برقرار کنیم پس قطعاً به اطلاع‌رسانی نیاز داریم و تبلیغ ماهواره‌ای هم یکی از راه‌های اطلاع‌رسانی بوده که در فروش فیلم هم اثرگذار بود. دستشان درد نکند که مجانی تیزرهای ما را پخش کردند؛ حیف که حالا پخش نمی‌کنند!  البته در کنار آنها فضای مجازی هم بوده است.

تیزر فیلم هم به همین دلیل از تلویزیون پخش نشد؟

بله. اتفاقاً برایم جالب بود که فیلم را دیدند و دوست داشتند و تیز هم به ما دادند. به نظرم تلویزیون از زمان آقای علی‌عسگری نسبت به دوره‌ی گذشته فضای بازتری دارد و این نگاه ملی برای حمایت از محصولات داخلی وجود دارد. اما به دلیل همین که «جم» تیزر فیلم ما را پخش کرده بود، جلوی پخش تیزر ما از تلویزیون را گرفتند. در صورتی که 150 تیزر برای ما مصوب کردند.

با توجه به اینکه «جم» این کار را متوقف کرده شما مجدداً از رسانه ملی درخواست پخش تیزر نداشتید؟

چرا من شنبه‌ی گذشته در صداوسیما بودم، نامه‌ای هم به آقای علی‌عسگری نوشتم که هنوز جواب نداده‌اند. شنیده‌ام جدیداً با پخش تیزر یکی دو فیلم موافقت کرده‌اند و امیدوارم با درخواست ما هم موافقت کنند. اگر ما تیزر داشته باشیم به دلیل گستردگی مخاطب تلویزیون تاثیر مثبتی خواهد داشت. من فیلم‌هایی داشتم که اصلاً به آن تیزر ندادند، اما به این فیلم دادند ولی پخش نشد. البته گرفتن مجوز خود تیزر هم ماجرایی است که ما هنوز به آن نرسیده‌ایم.

چند هفته از اکران باقی مانده است؟

وارد هفته‌ی پنجم شده‌ایم و فکر می‌کنم در سینماهای سرگروه دو یا سه هفته دیگر اکران داشته باشیم و امیدوارم یک ماه دیگر با همین طراوت روی پرده باشیم.

فیلم بعدی شما چه خواهد بود؟ آیا باز هم اثری ضد کلیشه تهیه می‌کنید؟

خانی: ادامه‌ی کارم منوط به فیلم «ارادتمند...» است. باید آن فیلم اکران شود تا ببینم چه پیش می‌آید.

چقدر به اکران آن امیدوارید؟

 در ناامیدی بسی امید است؛ به قول خانم بنی‌اعتماد هیچ فیلمی تا ابد درون کمد نمی‌ماند.

اما خیلی از تهیه‌کننده‌ها هستند که فیلمشان بفروشد یا نه، کارشان را می‌کنند و فیلم بعدی را می‌سازند.

شاید 10 سال قبل 70 درصد فیلم‌ها ضرر می‌کردند، اما در یکی دو سال آینده شاید این نسبت برعکس شود. شما هم به عنوان یک خبرنگار آیا حاضرید شغل خود را رها کنید و کار دیگری کنید؟ ما هم کارمان را دوست داریم.

بیرقی: کسانی هم که کار می‌کنند معمولاً با همان شخص قبلی کار نمی‌کنند. آن شخصی که ضرر کرده نه اسمش جایی هست نه می‌داند حقش را از کجا بگیرد! یک کارگردان فیلمی ساخته که نفروخته با آقای X ، آقای X  هم از کسی پول گرفته که اصلاً کسی نمی‌داند او کیست! وقتی فیلم شکست می‌خورد آن کارگردان می‌رود با آقای Y کار می‌کند و همین جریان برای فرد دیگری اتفاق می‌افتد.

شما برای جشنواره فجر فیلم ندارید؟

بیرقی: نه هنوز چیزی مشخص نیست. فعلاً منتظر وزارت ارشاد برای صدور پروانه ساخت هستم.منتظر و امیدوار!

آقای جدیدی شما کار جدیدی بعد از قاتل اهلی ندارید؟

جدیدی: نه؛ کار جدید ندارم و فقط چند فیلمنامه در حد خواندن هست.

انتهای پیام



تله سینما

ایسنا

عناوین تصادفی