بهمن گودرزی کارگردان «ثبت با سند برابر است» در گفتگو با خبرنگار مهر درباره زمان اکران این فیلم سینمایی گفت: حدود ۲ ماه پیش فیلم سینمایی «ثبت با سند برابر است» را برای دریافت پروانه نمایش به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تحویل دادیم که مسئولان مربوطه فیلم را ببینند، اما در این مدت هر هفته با آوردن دلایل مختلفی به ما میگویند، که هنوز نوبت به بازبینی فیلم شما نرسیده است.
وی افزود: به نظرم یا شواری پروانه نمایش تشکیل نمیشود و یا فیلمهای دیگر بر اساس روابط در دستور کار قرار میگیرند، زیرا چنین مسالهای بسیار بیسابقه است که یک فیلم تا این اندازه برای دریافت پروانه نمایش در نوبت باشد. دوستان شورای پروانه نمایش هر هفته به ما وعده میدهند که دوشنبه فیلم شما را میبینیم و به همین صورت ۲ ماه است که ما به انتظار نشستهایم.
گودرزی عنوان کرد: ما با این وضعیت نمیتوانیم با سرگروههای سینمایی قرارداد ببنیدم و زمان اکران «ثبت با سند برابر است» را نیز نمیتوانیم مشخص کنیم. این درحالی است که ما حتی نمیتوانیم اعتراضی هم بکنیم، زیرا در صورت اعتراض به ما میگویند که فیلمهای بسیاری در نوبت دریافت پروانه نمایش هستند، اما سوال من این است که اگر جلسات شورای پروانه نمایش به صورت هفتگی، منظم، قاعدهمند و با رعایت انصاف تشکیل میشد، آیا چنین مسائلی پیش میآمد که ما تا این اندازه به انتظار بنشینیم؟ به نظر من این اتفاقات نارحتکننده است.
این کارگردان با اشاره به زمان مناسب اکران فیلم سینمایی «ثبت با سند برابر است» اظهار کرد: اگر یک فیلم پتانسیل خوبی داشته باشد هر زمانی که اکران شود قادر به جذب مخاطب است، اما با این وجود به نظرم نیمه اول سال برای نمایش فیلمها زمان مناسبی است. از این رو ما هم دوست داریم «ثبت با سند برابر است» را در مرداد ماه اکران کنیم، زیرا به هر حال در انتخاب بین بد و بدتر مجبور به پذیرش گزینه «بد» هستیم.
وی در پایان درباره داستان فیلم «ثبت با سند برابر است» اینگونه بیان کرد: فیلم داستان ۵ رفیق است که از جایی چند دختر هم به آنها اضافه می شوند. امین حیایی، مجید صالحی، علی مسعودی، فرزاد حسنی و سپند امیرسلیمانی نقش این ۵ نفر را بازی می کنند و نیوشا ضیغمی، سحر قریشی، الهام حمیدی، آیدا جعفری، پوریا پورسرخ و محمدرضا شریفی نیا بازیگرانی هستند که در مسیر داستان وارد زندگی آنها می شوند.
در خلاصه داستان این فیلم آمده است: همیشه تو زندگیم دنبال یه پاس طلایی بودم. ولی بهم پاس که ندادن هیچ، خودشون توپُ کردن تو گُل. اونا شدن غزال تیزپا، من شدم شیر بی یال.