آخرین اخبار

چطور تئاتر ایران روی خوش به سایمون نشان داد؟

18:07:50 1396/11/25


نرگس کیانی: نیل سایمون، نمایشنامه‌نویسِ 91 ساله آمریکایی جزو چهره‌های محبوب کارگردانانِ تئاترِ ایران است. مردی که آثاری از او همچون «عاقبت عشاق سینه‌چاک»، «پسران آفتاب»، «پابرهنه در پارک»، «اتاقی در هتل پلازا»، «پزشک نازنین»، «شایعات»، «دختر یانکی»، «کله پوک‌ها» و... تاکنون بارها و گاهی به شکل همزمان در تهران و دیگر شهرهای ایران روی صحنه رفته است و واسطه زبانی بسیاری از آثارش با ما شهرام زرگر بوده است. اجرای «زندانی خیابان دومِ» سایمون به کارگردانی مه‌لقا باقری در تماشاخانه ایرانشهر از یک سو و اجرای دیگرش با نام «زندانی خیابان نواب» به کارگردانی هوشمند هنرکار در خانه نمایشِ اداره تئاتر از سوی دیگر موجب شد به سراغ شهرام زرگر برویم که هر دو اجرا براساس ترجمه او روی صحنه است. زرگر از نظرش نسبت به این متن گفت، از دلیل استقبال گروه‌های نمایشی و مخاطبان از آثار سایمون، از تاثیر میزان کمدی بودن آثار این نمایشنامه‌نویس آمریکایی در استقبال از متن‌هایش و همچنین از میزان رعایت حق و حقوق مترجم در ایران.

بوی تند آشغال‌هایی که پای آپارتمان 14 طبقه‌تان تلمبار شده است شهرام زرگر در مورد «زندانی خیابان دوم» گفت: «نمایشنامه «زندانی خیابان دوم» که رگه‌های درخشانی از طنز در آن قابل مشاهده است، به زعم من آن روی سکه تراژدی آمریکایی است. آن روی سکه‌ای که نشان می‌دهد نظام‌های اقتصادی و اجتماعی چطور به انسان به چشم ابزار تولید نگاه می‌کنند، ابزار تولیدی که روزی از چرخه کاربری خارج و مثل یک چرخ‌دنده ساییده شده و بی‌مصرف کنار گذاشته می‌شود.» او ادامه داد: «من «زندانی خیابان دوم» را آن روی سکه «فروشنده» نوشته آرتور میلر می‌دانم که به عنوان تراژدی قرن می‌شناسندش. اثری که سیر سقوط یک انسان را نشان می‌دهد. انسانی که واقعیت تلخ زندگی یقه‌اش را می‌گیرد و بوی تند آشغال‌هایی که پای آپارتمان 14 طبقه‌اش تلمبار شده مشامش را آزار می‌دهد! و این اتفاق درست در جایی رخ می‌دهد که گمان می‌کند حاشیه امن زندگی‌اش است و پس از مدت‌ها کار کردن می‌تواند به رویایش برسد!» زرگر تاکید کرد: «تصور من این است که مخاطب در همه جای دنیا با مسائل یکسان و همگونی مواجه است؛ عاشق شدن، خیانت دیدن یا خیانت کردن، تهدیدِ از دست دادن شغل یا بی‌حاصل ماندن تمام دویدن‌ها، طوری که انگار همه عمر روی یخ دویده‌اید و هر بار سیلی سخت واقعیت موجب شده است به خودتان بیایید. بسیاری از مسائلی که در دهه 30 و 40 در آمریکا، موضوع درام آمریکایی بوده الان می‌تواند به عنوان مثال در چین صادق باشد. الان هم یک چینی مثل همان آمریکایی بعد از بحران اقتصادی، می‌دود و طبیعی است که او هم یک رویای چینی برای خود دارد.» دلیل استقبال گروه‌های نمایشی از آثار نیل سایمون شهرام زرگر در ادامه و با گذر از «زندانی خیابان دوم»، در جواب این که به نظرش دلیل استقبال گروه‌های نمایشی از آثار نیل سایمون در ایران چیست، گفت: «بخشی از علاقه کارگردانان ایرانی به متن‌های نیل سایمون به این برمی‌گردد که اجراها از لحاظ جذب مخاطب موفق بوده است. تصور من این است که چه سایمون و چه دیگر نویسندگانی که در آثارشان به مسائل اجتماعی با دیدگاهی انتقادی به همراه چاشنی طنز نگاه می‌کنند چه در ایران و چه در به عنوان مثال آمریکا مورد استقبال قرار می‌گیرند و این مسئله به این که ما آن را بپذیریم یا نه، یا خوشمان بیاید یا نه ربطی ندارد.»   میزان تاثیر نگاه کمدی متن در استقبال از اثر   زرگر در مورد میزان تاثیر چاشنی طنز متن‌های نیل سایمون بر استقبال از آن‌ها توضیح داد: «در مورد سایمون، تصادفا و شاید به این دلیل که به عنوان مثال شخص من که بر ترجمه آثارش متمرکز بوده‌ام، کمتر به سراغ آثارِ دهه 90 به بعدِ او رفته‌ام، یا ترجمه‌ کرده‌ام و هنوز چاپ نشده یا چاپ شده اما چون اجرا نشده آن طور که باید دیده نشده است، این نکته مغفول مانده که سایمون از دهه 90 به بعد در مواجه با مسائل اجتماعی نگاهی جدی‌تر، تلخ‌تر و گزنده‌تر دارد.» او ادامه داد: «یعنی اگر به عنوان مثال در اواخر دهه 60 نمایشنامه‌ای می‌نویسد که ترجمه حدودی نامش می‌شود «کمی از خودت تعریف کن» یا «یک حالی به خودت بده» یا همان «یک پپسی برای خودت باز کن» که به دوران جوانی و شور و شوق و شیطنت‌های آن دورانش برمی‌گردد، در «عاقبت عشاق سینه‌چاک» شاهد رسیدنش به میانسالی هستیم و در دهه 90 که دوران میانسالی را پشت سر می‌گذارد، نگاهش تلخ‌تر و جدی‌تر می‌شود.» تضمین احتمالی بازگشت مالی   زرگر در مورد تضمین حدودی مالی آثاری که از نیل سایمون اجرا می‌شود و احتمال زیاد بازگشت هزینه‌های انجام شده از طریق فروش بلیت هم گفت: «با توجه به شرایط اقتصادی‌مان برای من طبیعی و پذیرفتنی است که یک گروه بخواهد یک ماه، یک ماه و نیم تمرین کند و مطمئن باشد که 30 یا 40 شب هم می‌تواند روی صحنه برود و کارش که تمام شد هم بابت سه، چهار ماهی که در مجموع تمرین و اجرا کرده منتفع باشد و سالنش با 15، 16 نفر که هفت، هشت نفرشان هم با بلیت مهمان آمده‌اند پر نشده باشد. چرا فکر می‌کنیم کاری که تماشاگر بلیتش را می‌خرد و سولداوت می‌شود کاری پوپولیستی و عامیانه است؟ مگر وقتی یک استادیوم پر می‌شود نشان محبوبیت بیشتر و بالاتر تیم‌ها نیست؟! این هم همان است. طبیعی است که تماشاگر، انتخاب می‌کند که چه چیزی را ببیند.» محدود کردن نیل سایمون و نیل سایمون‌بازها برای بیشتر شدن جای دیگران زرگر در مورد این که هفت، هشت یا 10 سال پیش متن‌های نیل سایمون به عنوان مثال در رویدادی مانند جشنواره تئاتر دانشگاهی رد می‌شد تا از این طریق گروه‌های نمایشی به سراغ متن‌های دیگر هم بروند گفت: «هفت، هشت یا 10 سال پیش می‌گفتند یک قانون نانوشته در جشنواره تئاتر دانشگاهی هست که آثار سایمون را قبول نمی‌کنند و از من می‌‌پرسیدند آیا دلیلش این است که با شما بَدَند؟! من جواب می‌دادم خیر! برگزارکنندگان جشنواره‌ای مانند تئاتر دانشگاهی دوستان صمیمی مند، دبیران همه ادوار این رویداد یا رفقای منند یا دانشجویانم  بوده‌اند و اتفاقا لطف می‌کنند که سایمون را نمی‌پذیرند! وقتی مثلا یکهو 15 درخواست اجرا به دستشان می‌رسد که می‌خواهند «عاقبت عشاق سینه‌چاک» را کار کنند یا «پابرهنه در پارک» را. چرا؟! مگر متن قطع است؟! اگر قرار باشد از میان 80 اثری که وارد یک جشنواره می‌شود 15 تایش از یک نمایشنامه‌نویس باشد من هم باشم می‌گویم اصلا رویکرد امسال ما این است که هیچ اثری از او اجرا نشود!»   او افزود: «خود من هم اگر در شورای انتخاب باشم ترجیح می‌دهم چیزی که بارها و بارها کار شده و دیده شده کمی عقب برود و بچه‌های خودمان بنویسند و اجرا کنند. اتفاقا این محدودیت گاهی اوقات عین این است که به بچه کوچکمان چیزی نمی‌دهیم چون برایش ضرر دارد. من آن سمت ماجرا می‌بینم و می‌گویم اتفاقا چقدر خوب که نگذاشتند سایمون کار کنید، حالا بروید سراغ نمایشنامه‌ای که فلان دانشجو برای پایان‌نامه‌اش نوشته است.» متن خارجی آسان‌تر مجوز می‌گیرد یا متن ایرانی؟ شهرام زرگر در مورد دلیل این که متن‌های خارجی چاپ شده آسان‌تر از نمایشنامه‌های ایرانی که هنوز چاپ نشده‌اند مجوز می‌گیرند هم ابتدا به شوخی گفت: «شاید دوستان‌مان فکر می‌کنند فرضا اگر نمایشنامه‌ای تِمَش خیانت است بهتر است این خیانت از سوی آدم‌هایی فرنگی انجام شود که به صورت ذاتی آدم‌های خائنی‌اند تا به این ترتیب ننگ عمل بیشتر به چشم ما بیاید.» او ادامه داد: «جدا از شوخی، وقتی چیزی چاپ می‌شود یعنی اعضای هیئت نظارت بر چاپ و نشر کتاب، کار خود را انجام داده‌اند و به این ترتیب کار شورای نظارت و ارزشیابی مرکز هنرهای نمایشی جلو افتاده است و نیمی از راه را رفته‌اند و این موقیعت با وضعیتی که در آن باید نمایشنامه‌ای ایرانی را که هنوز چاپ نشده بررسی کنند متفاوت است.» قانون کپی‌رایت، از حق مولف تا حق مترجم زرگر در مورد رعایت شدن یا نشدن کپی‌رایت مترجم در ایران هم گفت: «ما در کشوری زندگی می‌کنیم که قانون کپی‌رایت در آن اجرا نمی‌شود. طبیعی است که من هم به عنوان مترجم باید از مولف اصلی اجازه بگیرم و در کشورم که این قانون را به رسمیت نشناخته، اولین متخلف منم. واقعیت این است که با شرایط فعلیِ نشر باید گفت وای به وقتی که بخواهید حق مولف را هم بدهید! درآمد حاصل از کتابی که 300، 400 یا 500 نسخه چاپ می‌شود مطلقا جوابگوی این که ناشر بخواهد حقوقی به نماینده یا ایجنتِ نویسنده بدهد، نیست!» او ادامه داد: «جدا از این ماجرا، که شاید بشود گفت یک توفیق ناخواسته است، من فکر می‌کنم این حق به مرور به رسمیت شناخته خواهد شد. اولا این که من ممنونم از شوراهایی که اسمشان شورای نظارت و ارزشیابی است و عموما از گروه‌ها می‌خواهند که موافقت پدیدآورنده را به صورت مکتوب ارائه کنند. پدیدآورنده، یا نویسنده نمایشنامه است که بسیار مهم است بداند می‌خواهند با متنش چه کنند یا مترجم.»  مترجم «مادرِ ایکاروس» اثر سام شپر افزود: «من اگرچه مترجمم، ولی خودم را نه مترجم حرفه‌ای که مدرس حرفه‌ای می‌دانم هر چند 37 کارِ ترجمه دارم که 20 تایش چاپ شده اما مترجم حرفه‌ای آن است که صبح که بیدار می‌شود کارش را شروع می‌کند و می‌گردد ببیند کجا دارند کدام کارش را اجرا می‌کنند و سریع تلفن می‌زند که حق و حقوقش چه شد. من این طور نیستم. من یک وقت‌هایی صبر می‌کنم تا شب آخر اجرا ببینم اصلا طرف یادش می‌آید که بگوید فلانی ما متنی را که تو ترجمه کرده بودی کار کردیم! خیلی وقت‌ها اجرا تمام می‌شود و ممکن است یک جایی دوباره آن آدم را ببینم و بگوید آقا نیامدی کار ما را ببینی! و من بگویم مگر ترجمه مرا اجرا کردید؟! و بگوید بله و من بپرسم مجوز داشتید؟!...»  زرگر در ادامه گفت: «من به سختی پیدا می‌شوم، خط تلفنم را هم عوض کرده‌ام که خودم را گم و گور کنم، با این همه گاهی اوقات ناشرین ایمیل مرا به کارگردانی که می‌خواهد متنی را با ترجمه‌ام روی صحنه ببرد می‌دهند و آن‌ها با مکافات پیدایم می‌کنند و همین، عین طی کردن نیمی از راه است و نشان می‌دهد طرف ثابت قدم بوده و نگفته حالا خودش بعدا پیدایش می‌شود. همین برای من کفایت می‌کند، همین که شورای نظارت و ارزشیابی لزوم رعایت حق نویسنده و مترجم را با درخواست اجازه‌نامه‌شان از کارگردان‌ها به گروه‌های نمایشی یادآوری می‌کند و به آن شانیت می‌دهد خوب است. من بارها گفته‌ام متن میوه‌ای نیست که از شاخه درختی در پیاده‌رو آویزان شده باشد و آدم بگوید می‌چینمش و می‌روم. برای متن زحمت کشیده شده و کِشتِ دِیم نیست.»  58242     


تله سینما

خبرآنلاین

عناوین تصادفی